هنرهای تجسمی و کاربردی
نسترن نوروزی
چکیده
تاکنون از آنخودسازیها و بازخوانیهای معاصر بسیاری از نگارههای ایرانی بهویژه نگارههای بهزاد صورت گرفته که در این میان از آن خودسازیهای سودی شریفی با نگرشی فرهنگی-انتقادی متفاوت است. این نوشتار به دو بازخوانی شریفی در سریال ماکسیاتور1 او از دو نگاره بهزاد و رابطه گفتمانی ایجادشده میان آنها میپردازد. هدف از این پژوهش واکاوی ...
بیشتر
تاکنون از آنخودسازیها و بازخوانیهای معاصر بسیاری از نگارههای ایرانی بهویژه نگارههای بهزاد صورت گرفته که در این میان از آن خودسازیهای سودی شریفی با نگرشی فرهنگی-انتقادی متفاوت است. این نوشتار به دو بازخوانی شریفی در سریال ماکسیاتور1 او از دو نگاره بهزاد و رابطه گفتمانی ایجادشده میان آنها میپردازد. هدف از این پژوهش واکاوی گفتمانی نگارههای تیموری بهزاد، متنهای معاصر شریفی و نیز پیوند میان آنهاست و به این پرسشها پاسخ میدهد: هر یک از این نگارهها و متنها چه گفتمانی از جامعه خویش را بازتولید میکنند؟ و براساس گفتمانها و فاصله تاریخی میان نگارههای بهزاد و متنهای شریفی پیوستگی میان آنها چگونه تبیین میشود؟ این پژوهش از نظر روش تحلیلی–تطبیقی است. خوانش فرامتنی نگارهها و متنها، با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف و بیناگفتمان است. گردآوری دادهها به روش فیشبرداری از منابع کتابخانهای بوده و تجزیه و تحلیل دادهها نیز کیفی است. نتایج پژوهش نشان داد که شریفی نگارههای بهزاد را چون سندی تاریخی از واقعیت جامعه و سنتهای گذشته ایرانیان دانسته و در از آن خودسازی آنها با رویکردی فرهنگی-انتقادی به دلیل آشنایی با پیشینه ادبی- هنری و بافت فرهنگی_ اجتماعی و سنتهای گذشته ایرانیان همراه با برگرفتگی ساختار صوری به مضمون و محتوای نگارهها نیز توجه داشتهاست. نتایج پژوهش نشان داد که شریفی نگارههای بهزاد را چون سندی تاریخی از واقعیت جامعه و سنتهای گذشته ایرانیان دانسته و در از آن خودسازی آنها با رویکردی فرهنگی-انتقادی به دلیل آشنایی با پیشینه ادبی- هنری و بافت فرهنگی_ اجتماعی و سنتهای گذشته ایرانیان همراه با برگرفتگی ساختار صوری به مضمون و محتوای نگارهها نیز توجه داشتهاست.
حنیف رحیمی پردنجانی
چکیده
نخستین بار قزوینی و بووا در 1914م/ 1298ش در نشریة مرور جهان اسلام و براساس نسخه ای از نامةنامی در کتابخانة ملی پاریس، «دو سند منتشر نشده مربوط به بهزاد» را به چاپ رساندند که یکی از آن ها به عنوان دیباچة خواندمیر بر مرقع بهزاد معرفی شد. از آن پس بسیاری از پژوهشگران، این مسأله را مسلم فرض کرده و در پژوهش های خود از آن به دیباچة مرقع بهزاد ...
بیشتر
نخستین بار قزوینی و بووا در 1914م/ 1298ش در نشریة مرور جهان اسلام و براساس نسخه ای از نامةنامی در کتابخانة ملی پاریس، «دو سند منتشر نشده مربوط به بهزاد» را به چاپ رساندند که یکی از آن ها به عنوان دیباچة خواندمیر بر مرقع بهزاد معرفی شد. از آن پس بسیاری از پژوهشگران، این مسأله را مسلم فرض کرده و در پژوهش های خود از آن به دیباچة مرقع بهزاد نام بردند. محمدتقی دانشپژوه اولین و تنها پژوهشگری بود که براساس گفتة سام میرزا در تحفة سامی، متن مذکور را متعلق به امیر سلطان ابراهیم امینی دانست. لذا مسألة اصلی پژوهش حاضر این است که نویسندة دیباچة مرقع بهزاد چه کسی است؟ اما پیش از پاسخ به آن، باید به این سوال پاسخ داده شود که آیا متن موجود در نامةنامی، دیباچه است یا نه؟ هدف پژوهش حاضر نقد متون تاریخی هنر ایران است که با روش تحلیل محتوا، سعی دارد ابتدا با بررسی سیر انتشار متن به عنوان دیباچه و سپس تحلیل محتوا و ساختار آن، پاسخی منطقی و مستدل به پرسش پژوهش دهد. نتایج نشان میدهند که متن موسوم به دیباچة مرقع بهزاد، دیباچه نیست و فقط توصیف خواندمیر از مرقع بهزاد است.