نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

گروه معماری، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد مشهد، مشهد، ایران.

چکیده

از سده‌های نخست هجری شمار بسیار کمی قرآن و نسخه خطی رقم‌دار به جا مانده است به همین علت، اطلاعات ما از هنرمندان و سبک‌های رایج در هر یک از مناطق جهان اسلام بسیار محدود مانده و باعث شده فرضیات و ادعاهای کنونی گاه نادرست شود. یکی از نسخه‌های مشهور و رقم‌دار اوایل سد‌ة پنجم هجری مصحف حاضنه است. این مصحف، قرآنی است که بر پایة یادداشتی در آغاز نسخه، علی بن احمد وراق، در سال 410ق برای فاطمه حاضنه، دایه معز بن بادیس در قیروان تهیه کرده است. وقف‌نامة آغاز نسخه از وقف آن بر مسجد جامع قیروان حکایت می‌کند. از این نسخه بیش از 1300 برگ باقی‌مانده است. به نظر می‌رسد این نسخه در اصل حدود 3200 برگ داشته و شصت‌پاره بوده است. این نسخه به سبب اندازه بزرگ و به ویژه سبک خطش در بین مورخان خوشنویسی و نسخه‌شناسان شهرت یافته است. یادداشت یادشده هیچ شکی در تولید این نسخه در قیروان باقی نمی‌گذراد از این رو مورخان سبک خط این نسخه را قیروانی خوانده‌اند. با این همه ساختار و طراحی حروف این قرآن هیچ شباهتی به دیگر سبک‌های رایج در مغرب جهان اسلان ندارد. خط بیشتر قرآن‌های مغرب، که به اقلام کوفی مغربی مشهورند،‌ به قلمی مستدیر و ظریف کتابت شده است. در حالی که زوایای مورب و حرکت‌های موکد و نیز تمایز چشمگیر میان نقاط قوت و ضعف قلم در مصحف حاضنه بیشتر به کوفی شرقی،‌ به ویژه خط قرآن‌های درباری غزنوی شباهت دارد. زاویه عمودی برخی از اعراب‌های این قرآن و همچنین تناسبات صفحه آن نیز سخت به قرآن‌های غزنوی شبیه است. به علاوه شیوه تذهیب این قرآن را می‌توان در قرآن‌های ایرانی مانند قرآن احمد بن یاسین اصفهانی، مورخ 383ق در اصفهان یافت. افزون بر این در دست­خط و شیوه اعراب­گذاری این قرآن یک‌دست نیست و این امر حاکی از همکاری چند هنرمند در تهیه آن است. در نتیجه با توجه به این شواهد به نظر می‌رسد این نسخه از سوی چند هنرمند ایرانی با همکاری حداقل یک هنرمند مغرب، زیر نظر علی بن احمد وراق در قیروان تولید شده است. به نظر می‌رسد زد و خوردهای مذهبی اسماعیلیان و خلفای عباسی در سدة چهارم هجری در ایران از یک سو و حمایت خلفای فاطمی و زیریان اولیه، از فرقه اسماعیلی سبب مهاجرت برخی از هنرمندان اسماعیلی زادة ایران به مغرب شده است.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Recognition of the Eastern Traditions in Producing of Mushaf al-Hāḑina (Copied in 410 AH/ 1019 AD, Kairouan)

نویسنده [English]

  • Mahdi Sahragard

Department of Architecture, Islamic Azad University, Mashhad Branch, Mashhad, Iran.

چکیده [English]

Due to lack of Dated Qurans and manuscripts from the first centuries of Hijri, our information about the artists and styles common in each region of the Islamic world is very limited. It has caused some of the current assumptions and claims to be incorrect. One of the famous copied Qur`an from the early 5th century AH is Mushaf al-Hāḑina; A Qur'an that was produced by Ali bin Ahmad al-Warrāq in 410 AH/ 1019 AD for Fatimah Hāḑina, the nanny of Moʿiz bin Bādīs in Kairouan, based on a note at the beginning of the manuscript. An endowment at the beginning of the manuscript tells about its dedication to the Great Mosque of Kairouan. More than 1300 leaves has been survived from the Qur`an and it seems to have had about 3200 leaves and was prepared in sixty volumes. This copy is famous among calligraphy historians due to its large size and especially its special script. The mentioned note leaves no doubt about the production of this manuscript in Kairouan, therefore, historians have called the style of its script Qirawānī. Nevertheless, geometry of the script and the design of the letters, has no resemblance to other common styles in the Western world of Islam. Most of the Qura`ns of Maghreb, which are known as Western Kufic, are written in a round and delicate pen, while the oblique angles and strokes, as well as the striking distinction between the strengths and weaknesses of the letters in are more common in Eastern Kufic scripts, especially The script of Ghaznavid Imperial Qura`ns. The vertical angle of some vocalization signs of the Qur`an as well as the proportions of its pages are very similar to Ghaznavid Qurans. In addition, the motifs of the illumination can be traced back in Eastern kufic Qurans such as the Quran copied by Ahmad bin Yāsīn al-Isfahani, dated 383 AH in Isfahan. In addition, there are variations in the handwriting and vocalization of the Quran, which indicates the collaboration of several artists in its preparation. As a result, according to these evidences, it seems that this manuscript was produced by several Iranian artists with the cooperation of at least one Moroccan artist, under the supervision of Ali bin Ahmad al-Waraq in Kairouan. It seems that the religious clashes between the Ismaʿilism and the Abbasid caliphs in the fourth century of Hijri in Iran, on the one hand, and the support of the Fatimid caliphs and early Zīrīds from the Ismaʿilism, caused the migration of some Iranian artists, believing in Ismaʿilism, to the Maghreb.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Mushaf al-Haḑina
  • Kairouan
  • Qur`an
  • Islamic Calligraphy
  • Kairouani script
ابن خلدون (بی‌تا). تاریخ ابن خلدون، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات.
ابوالفضل بیهقی (1358). تاریخ بیهقی،‌ تصحیح علی‌اکبر فیاض، تهران: ایرانمهر.
ابوعلی مسکویه (1376). تجارب‌الامم، ترجمه علینقی منزوی، تهران: توس.
بلر، شیلا ر (1396). خوشنویسی اسلامی، ترجمه ولی­الله کاووسی، تهران: متن.
جرفاذقانی، ابوالشرف ناصح بن ظفر (1357). ترجمه تاریخ یمینی، به اهتمام جعفر شعار، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
چلونگر، محمدعلی (1383). «مناسبات فاطمیان و غزنویان »، فصلنامه تاریخ اسلام، سال پنجم، ش 19 (پاییز 1383)، 93-115.
خواجه نظام الملک (1364). سیرالملوک، تصحیح هیوبرت دارک، تهران: علمی و فرهنگی.
دروش، فرانسوا (1379). سبک عباسی (قرآن­نویسی چهار سدة نخست هجری)، ترجمه پیام بهتاش، تهران: کارنگ.
صحراگرد،‌ مهدی (1399). سطر مستور: تاریخ و سبک‌شناسی کوفی شرقی،‌ تهران:‌ متن و مشهد:‌ بنیاد بین‌المللی امام رضا (ع).
فضایلی، حبیب­الله (1362). اطلس خط، اصفهان: مشعل.
قاضی منهاج سراج (1363). طبقات ناصری، تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران: دنیای کتاب.
گلچین معانی، احمد. «شاهکارهای هنری شگفت انگیزی از قرن پنجم هجری و سرگذشت حیرت آور آن».  هنر و مردم، ش 157 (آبان 1354)، 45-65.
لینگز، مارتین (1377). هنر خط و تذهیب قرآنی، ترجمه مهرداد قیومی بیدهندی، تهران: گروس.
مایل هروی، نجیب (1380). تاریخ نسخه‌پردازی و تصحیح انتقادی نسخه‌های خطی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
مجمل­التواریخ و القصص (1318)، تصحیح ملک‌الشعراء بهار، تهران کلالة خاور.