مقاله پژوهشی
هنرهای تجسمی و کاربردی
علیرضا واعظ؛ محمد خدادادی مترجمزاده؛ مهدی مقیم نژاد
چکیده
پرداختن به گنجینۀ عکس ها و اسناد تصویری عصر قاجار که واجد ارزش های بیشمار فرهنگی و اجتماعی هستند، به عنوان بخش برجسته ای از تاریخِ فرهنگ و هنر دیداری کشورمان، ضروری است. بنابراین مقالۀ حاضر با گرایش میان رشته ای و با کاربست روش کیفی تحلیل گفتمان ژیلین رُز و رویکرد توصیفی- تحلیلی، تعامل ها و ارتباطات میان مشارکین (عکاس، ابژه و سوژه عکاسی، ...
بیشتر
پرداختن به گنجینۀ عکس ها و اسناد تصویری عصر قاجار که واجد ارزش های بیشمار فرهنگی و اجتماعی هستند، به عنوان بخش برجسته ای از تاریخِ فرهنگ و هنر دیداری کشورمان، ضروری است. بنابراین مقالۀ حاضر با گرایش میان رشته ای و با کاربست روش کیفی تحلیل گفتمان ژیلین رُز و رویکرد توصیفی- تحلیلی، تعامل ها و ارتباطات میان مشارکین (عکاس، ابژه و سوژه عکاسی، دوربین و مخاطب) در تولید و مصرف عکس های پرتره و مستند اجتماعی موجود در آلبوم های شخصی ظل السلطان که به طور هدفمند گزینش شده اند، و همچنین نحوۀ برساخت هرکدام از این مشارکین را مورد واکاوی قرار داده و نقش گفتمان ها و نهاد های قدرت، در نحوۀ برساختن و برساخته شدن در این ارتباطات را بررسی می نماید. این پژوهش با هدف پاسخ به این پرسش که در جریان این تعامل ها و روابط، چه گفتمان ها، اُبژه ها و سوژه هایی تولید و چگونه برساخته می شوند، به نتایجی رسید که نشان از اثربخشی متقابل گفتمان های اجتماعی- سیاسی و ابژه ها و سوژه ها در برساخت یکدیگر دارد. در این فرایند برساخت، ابژۀ مقابل دوربین، از نفوذ پنهانی و مجازی آپاراتوس های قدرت همچون عکاسی، و در رأس آنها دستگاه نظارتی و هژمونیک ظل السلطان متأثر گشته، به طور خودکار به بدنِ خود انضباط می دهد و آن را در قالب خاصی ریخته، بهنجار می سازد (بدن مقلوب). در این امرِ نظارت، همۀ دستگاه ها زیر مجموعۀ یک گفتمان مسلط اند: گفتمان «ظل السلطان». حول این گفتمان سیاسی- فئودالیسمی، گفتمان های قدرت، پدرسالاری، نوگرایی و انضباطی، در چرخش اند که از طریق رمزگان های همراهِ ابژه ها و سوژه ها در عکس ها برساخته شده اند.
مقاله پژوهشی
هنرهای تجسمی و کاربردی
امیر نظری؛ محمد رضا مریدی؛ مهرنوش شفیعی سرارودی؛ امیرعلی نجومیان
چکیده
سفالگری که پیوندی دیرینه باهنرهای «سنتی» دارد در اواخر دوره قاجار و پس از آن در مواجه با دوگانهای هنر/صنعت و سنت/مدرنیته خوانش و نسبت جدیدی یافته است. در این رابطه و باهدف بررسی تحولات گفتمانی سفال معاصر سؤالات زیر مطرح است که منظور از «معاصر بودن» سفال چیست؟ گفتمانهای تأثیرگذار بر «سفال معاصر» کدماند؟ هنرمندان ...
بیشتر
سفالگری که پیوندی دیرینه باهنرهای «سنتی» دارد در اواخر دوره قاجار و پس از آن در مواجه با دوگانهای هنر/صنعت و سنت/مدرنیته خوانش و نسبت جدیدی یافته است. در این رابطه و باهدف بررسی تحولات گفتمانی سفال معاصر سؤالات زیر مطرح است که منظور از «معاصر بودن» سفال چیست؟ گفتمانهای تأثیرگذار بر «سفال معاصر» کدماند؟ هنرمندان سفالگر ایرانی ذیل «معاصر بودن» چه آثاری را خلق کرده اند؟ پژوهش پیش رو مبتنی بر رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی و روش «لاکلائو و موف» انجامگرفته است. نتایج نشان میدهد هنرمندان سفالگر تجربههای خود را ذیل مفهوم معاصر بودن در بستر سه گفتمان تأثیرگذار بر سفال معاصر به نمایش گذاشتهاند. از آن جمله میتوان به گفتمان «میراث و حفظ سنّت» اشاره کرد که در دوره پهلوی اول و دوم با دال مرکزی «اصالت» و با تأکید بر مانایی، تداوم و پیوستگی فرهنگ ملی، سنّت را به مثابه منبع ساخت هویت و ذخیره تاریخی هویت ملی در نظر گرفت و با حمایت از سفال بومی و روستایی آن را بهعنوان هنری ملّی مطرح کرد. سفال در گفتمان میراث در سالهای پس از انقلاب تداوم یافت و بهعنوان بخشی از هنرهای میراثی با دلالتهای سنتی ذیل کاربردهای آن موردتوجه قرار گرفت. همچنین گفتمان «مدرن و نوسنّتگرایی» که در دوره پهلوی دوم و پس از انقلاب با دال مرکزی پیوند و تلفیق سنّت و مدرن شکل گرفت با تأکید بر همسازی، پیوند و همنشینی نشانههای فرهنگ سنّتی و مذهبی با نشانهها و فرمالیسم هنر مدرن زمینه خلق آثاری با کارکردهای سیاسی و اجتماعی را فراهم آورد. گفتمان «معاصریّت و واسازی سنّت» نیز در دهه 1380 و 1390 با وارونهسازی و متلاشی کردن نظام نشانههای سنّت، شرایط ورود سفال به حیطه فرا رسانهای هنر را فراهم کرد ازاینرو با دلالتهای اجتماعی، فرهنگی زیستمحیطی و سیاسی بابیانی نقادانه و با گرایشهای فمینیستی همراه گردید.
مقاله پژوهشی
هنرهای تجسمی و کاربردی
محمد مصطفی یزدانپناه؛ حسن بلخاری قهی
چکیده
«نهادگراییِ نوین» بهمنزلهٔ یک الگوی مدیریتی جدید از اواخر دههٔ ۱۹۹۰ توسط برخی از موسسههای هنر اروپایی از جمله گالریها، مراکز هنر و موزههای هنر بهکار گرفته شد و تا اواخر دههٔ نخست قرن بیست و یکم، الگوی مدیریتی غالب بر این موسسهها بود. این الگو که عمدتا مبتنی بر شیوههای کیوریتوریال و متاثر از گفتمان انتقادیِ «نقد ...
بیشتر
«نهادگراییِ نوین» بهمنزلهٔ یک الگوی مدیریتی جدید از اواخر دههٔ ۱۹۹۰ توسط برخی از موسسههای هنر اروپایی از جمله گالریها، مراکز هنر و موزههای هنر بهکار گرفته شد و تا اواخر دههٔ نخست قرن بیست و یکم، الگوی مدیریتی غالب بر این موسسهها بود. این الگو که عمدتا مبتنی بر شیوههای کیوریتوریال و متاثر از گفتمان انتقادیِ «نقد نهادی» و حوزهٔ مطالعاتی «موزهشناسی نوین» است، بهدنبال گسترش دوسالانهها، اهمیتیافتن تعامل اجتماعی و بهصورت کلی یک «چرخش اجتماعی» در جهان هنر، شکل گرفت. نهادگرایی نوین برخلاف الگوی سنتی مدیریت که مبتنی بر ایجاد فضایی بهظاهر خنثی است و نگاه تجاری به هنر را در اولویت قرار میدهد، موسسههای هنر را به فضایی پویا، تعاملی و مخاطبمحور بدل میکند. در نهایت جریان اصلی نهادگرایی نوین بیش از دو دهه دوام نیاورد و بهدنبال عواملی همچون بحران اقتصادی و تضاد منافع، بسیاری از موسسههای مرتبط با آن منحل شدند یا به الگوی مدیریتی سنتی بازگشتند، اما با این وجود تاثیرات آن بر موسسههای هنر و بهصورت کلی جهان هنر، تا به امروز ادامه یافته است. مقالهٔ حاضر از منظر هدف، پژوهشی بنیادی بهشمار میآید که با استفاده از منابع کتابخانهای و با تکیه بر روشی توصیفی-تحلیلی و رویکردی مبتنی بر تحلیل گفتمان، ابتدا به بررسی و تحلیل زمینه و عوامل موثر بر پیدایش نهادگرایی نوین، سپس کارکرد و تاثیرات آن در موسسههای هنر و در نهایت به آسیبشناسی این جریان و تحلیل دلایل افول آن میپردازد.
مقاله پژوهشی
هنرهای تجسمی و کاربردی
مهناز شفیعی؛ سهیلا بهرمانی
چکیده
عکاسی مفهومی یکی از جنبشهای دوره عکاسی معاصر است که در ایران با کمبود منابع مکتوب روبروست و توجه کمتری به آن شده است. در عکاسی مفهومی هنرمند به دنبال خلق یک مفهوم یا ایده توسط یک عکس است و هدف آن، این تفکر بیننده است. این پژوهش با هدف مطالعه تطبیقی عکسهای مفهومی احمد عالی و جان هیلیارد انجام و با روش توصیفی - تحلیلی در پی پاسخگویی به ...
بیشتر
عکاسی مفهومی یکی از جنبشهای دوره عکاسی معاصر است که در ایران با کمبود منابع مکتوب روبروست و توجه کمتری به آن شده است. در عکاسی مفهومی هنرمند به دنبال خلق یک مفهوم یا ایده توسط یک عکس است و هدف آن، این تفکر بیننده است. این پژوهش با هدف مطالعه تطبیقی عکسهای مفهومی احمد عالی و جان هیلیارد انجام و با روش توصیفی - تحلیلی در پی پاسخگویی به این پرسش است که نشانهها و رویکردهای عکسهای مفهومی احمد عالی و جان هیلیارد چیست؟ نتایج این پژوهش نشان میدهد که عکاسی مفهومی در ایران همزمان با غرب شکل گرفته و هر دو هنرمند در یک دوره زمانی آن را آغاز کردهاند. آثار منتخب در این پژوهش نشان میدهد که جان هیلیارد با تاثیر از فضای حاکم در دهه 60 میلادی بیشتر رویکردی فرهنگی داشته است، اما احمد عالی تحت تاثیر شرایط اجتماعی و سیاسی دهههای 40 و 50 شمسی رویکردی سیاسی داشته است. احمد عالی در آثارش با بهرهگیری از پیشینه هنری (نقاشی) عکس را از حالت دوبعدی به سه بعدی تبدیل کرده و نگاهی متفاوت را در تولید اثر در جامعه منتقل کرده است. جان هیلیارد نیز با بهرهگیری از پیشینه هنری (مجسمهسازی) و تاثیر حضورش در دورههای هنری دانشگاه عالی دولتی بر نگاه خلاقانه و نوآورانهاش به تولید آثاری متفاوت منجر شود و با بهرهبردن از نمادها سعی در تلفیق نمایهها و نگاره داشت تا مفهوم را به مخاطب در شکلی متفاوت ارایه کند. این پژوهش گام کوچکی در توسعه عکاسی مفهومی ایران است.
مقاله پژوهشی
هنرهای تجسمی و کاربردی
ناهید جعفری دهکردی؛ الهه پنجه باشی
چکیده
موجودات ماورایی در فرهنگ و افسانههای ایرانی، همانند دیگر فرهنگها، جایگاه ویژهای دارند و در متون مذهبی و افسانههای دینی، بهویژه در ارتباط با پیامبران، حضور آنها مورد توجه بوده؛ یکی از این داستانها، داستان سلیمان نبی است که در آن، موجودات ماورایی بهعنوان خدمتگزاران او حضور دارند. این روایتها نه تنها در متون ایرانی ...
بیشتر
موجودات ماورایی در فرهنگ و افسانههای ایرانی، همانند دیگر فرهنگها، جایگاه ویژهای دارند و در متون مذهبی و افسانههای دینی، بهویژه در ارتباط با پیامبران، حضور آنها مورد توجه بوده؛ یکی از این داستانها، داستان سلیمان نبی است که در آن، موجودات ماورایی بهعنوان خدمتگزاران او حضور دارند. این روایتها نه تنها در متون ایرانی بلکه در متون قرآنی، توراتی و حتی در ادبیات اسلامی و غربی نیز مطرح است. اگرچه شکلی مشخص و تثبیتشده از این موجودات وجود ندارد، اما تعاریف مختلف در متون ایرانی، آنها را با ویژگیهایی خاص قابل تصور میسازد. پژوهش حاضر به شناسایی نحوه به تصویرکشیدن موجودات ماورایی در بارگاه سلیمان نبی در نقاشیهای لاکی دوره قاجار میپردازد. سوال اصلی این است که "هنرمندان قاجاری بر اساس چه اصولی موجودات ماورایی را در نقاشیهای خود ترسیم کردهاند؟" نگارندگان با استفاده از مطالعات اسنادی و روش کیفی، پنج نقاشی لاکی دوره قاجار را توصیف و تحلیل کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که تغییرات فرهنگی و اجتماعی در دوران قاجار تأثیرات قابلتوجهی بر هنر این دوره داشته است. در این دوران، شناخت ایرانیان از دیوان دچار تحولات عمدهای شده است. بخش بزرگی از دیوان با ویژگیهای مادینه، رفتار و پوشاک بهصورت موجوداتی ملایم و در صفوف زنان حرمسرا تصویر شدهاند. بسیاری از دیوان دیگر ویژگیهای ددمنشی و اهریمنی خود را از دست داده و بهصورت موجوداتی بیآزار و منفعل نمایش داده میشوند. این تغییرات بازتابدهنده تحولات اجتماعی و فرهنگی در جامعه قاجار هستند و موجب بازتعریف نقشها و ویژگیهای سنتی موجودات ماورایی در هنر قاجاری شدهاند.
مقاله پژوهشی
هنرهای تجسمی و کاربردی
محسن افروزی؛ آتوسا اعظم کثیری
چکیده
عکاسی خبری باتوجه به ماهیت ساختاری و بیانیاش، این قابلیت را دارد که رویدادهای خبری را به صورتی موجز و تأثیرگذار در قالب تصویر بازگو کند، و نیز بر متن خبری صحه گذارد و ارزش خبر را ارتقاء دهد. در تحقیق حاضر هدف اصلی، تحلیل وجه ارتباطی و معنایی در ساختار بصری و بیانیِ عکس خبری بر مبنای الگوی نشانه شناسی اجتماعیِ تصویر است که بهصورت ...
بیشتر
عکاسی خبری باتوجه به ماهیت ساختاری و بیانیاش، این قابلیت را دارد که رویدادهای خبری را به صورتی موجز و تأثیرگذار در قالب تصویر بازگو کند، و نیز بر متن خبری صحه گذارد و ارزش خبر را ارتقاء دهد. در تحقیق حاضر هدف اصلی، تحلیل وجه ارتباطی و معنایی در ساختار بصری و بیانیِ عکس خبری بر مبنای الگوی نشانه شناسی اجتماعیِ تصویر است که بهصورت موردی، بر روی نمونههای عکس خبری از خبرگزاری فرانسه مطالعه میشود.نشانهشناسی اجتماعیِ تصویر نیز بهمثابه روش پژوهش و بهمنظور شناسایی و دستیابی به مؤلفههای سازنده و تشکیلدهندۀ عکس خبری در بستر یکی از خبرگزاریهای شاخص جهان، کاربرد پیدا کرده است.به این ترتیب پرسش اصلی پژوهش آن است که وجه ارتباطی و معنایی درساختار بصری و بیانیِ عکسهای خبریِ مربوط به خبرگزاری فرانسه از منظر الگوی نشانهشناسی اجتماعیِ تصویر چه ویژگیهایی دارد؟ نتایج این شناخت از نظر کاربردی چه مواردی را شامل میشود؟ در این تحقیق ضمن بررسی و مقایسۀ نمونهها، از نظر عوامل حسی، اطلاعاتی و روش بیان، ویژگیهای برجستهای درقالب نتایج کلی و جزئی نیز حاصل آمده است. در سطح معنای روایی، کنشِ آنی و واکنشهای رفتاری عناصر، روایت بصری و معنایی را جهت میدهند؛ در سطح معنای تعاملی، اغلب با بهرهگیری از نمای متوسط و استفاده از زوایۀ روبرو، درپی برقراری ارتباط نزدیک با رویداد و نیز عرضهکنندۀ اطلاعات گزیده است؛ و در سطح معنای متنی، رویداد اصلی با برجستهنمایی بصری، کانون صحنه را تصاحب کرده و در نواحی دیگر، عناصر و وقایع در یک محور و خطّ سیری، ارتباط بصری مرتبط و آنی را تشکیل دادهاند.