مقاله پژوهشی
سمیرا رویان
چکیده
نظام دیدن، اصطلاحی است که ارجاع به زمینهمندی امر دیدنی دارد؛ بدین معنا که آنچه میبینیم هرگز خنثی و خالی از ارزشگذاری نیست. این که در یک جامعهی مشخص، در یک زمان مشخص، چه چیزها/ افرادی دیده میشوند؟ مکانهای دیدن کدامند و افراد و طبقات اجتماعی چگونه در این مکانهای دیدن توزیع میشوند؟ میتواند تعیین کنندهی مشخصههای نظام ...
بیشتر
نظام دیدن، اصطلاحی است که ارجاع به زمینهمندی امر دیدنی دارد؛ بدین معنا که آنچه میبینیم هرگز خنثی و خالی از ارزشگذاری نیست. این که در یک جامعهی مشخص، در یک زمان مشخص، چه چیزها/ افرادی دیده میشوند؟ مکانهای دیدن کدامند و افراد و طبقات اجتماعی چگونه در این مکانهای دیدن توزیع میشوند؟ میتواند تعیین کنندهی مشخصههای نظام دیدن در یک موضع مشخص باشد. مهندسی امر دیدنی مختص مدرنیته نیست و در ادوار گذشته نیز حکومتها از ابزارها و روشهای مختلف برای تعیین محدودهی امر دیدنی بهره بردهاند. لذا هدف پژوهش حاضر این است که با واکاوی مکانهای دیدن و مشخصه های امردیدنی در عصر صفوی، مولفههای شاخص نظام دیدن در این عصر را تبیین نماید. در راستای این هدف، میدان نقش جهان اصفهان، که یکی از مهمترین فضاهای ساخته شدهی شهری عصر صفوی و مکانی برای دیدن و نمایش دادن بوده است، به عنوان نمونه مورد مطالعه برگزیده شد.مفهوم "نظام دیدن" مبنای نظری پژوهش حاضر است؛ بدین منظور، با استناد به آرای نظریه پردازان مطرح این حوزه تعاریف نظامهای دیدن و راهکارهایی برای تحلیل این نظام ها مشخص گردید و در تحلیل نمونهی مورد مطالعهی پژوهش بکار گرفته شد. این پژوهش در زمره پژوهشهای بنیادین است که به شیوهی توصیفی-تحلیلی و بر مبنای دادههای اسنادی انجام گرفته است.نظام دیدن عصر صفوی مبتنی بر "نمایش" است؛ در این نظام، حکومت با دستکاری در امر دیدنی و برگزاری مناسک نمایشی ارکان قدرت و پایههای مشروعیت خود را تثبیت نموده و تصویری از سلطنت برمیسازد که سوژه هایش را به تسلیم وامیدارد. شخص شاه و پایه های مذهبی، نظامی و اقتصادی حکومت صفوی مهمترین امور دیدنی عصر صفوی بودند. حق دیدن بر اساس فضای میدان نقشجهان به دو طبقه تعلق می گیرد: آنهایی که در جایگاه رفیعشان دیده میشوند و آنهایی که تماشا و تحسین می کنند و مرعوب میشوند.
مقاله پژوهشی
کامبیز موسوی اقدم؛ سپیده افتخاری طرقی
چکیده
پس از دههی 1960، با ظهور روشهای متنوع در بیانِ هنری و به چالش کشیده شدن رسانههای دیرپای سنتی، رسانهی طراحی نیز مورد نقد جریانهای پیشروی زمان قرار گرفت. در این میان، یکی از این جریانهایی که در دههی 1960 و 1970 به نقد و بازنگری قواعد هنری پیشین پرداخت، هنر زمینی بود. هنر زمینی، که بعدتر با هنر زیستمحیطی آمیخت، از الگوهای سنتی چون ...
بیشتر
پس از دههی 1960، با ظهور روشهای متنوع در بیانِ هنری و به چالش کشیده شدن رسانههای دیرپای سنتی، رسانهی طراحی نیز مورد نقد جریانهای پیشروی زمان قرار گرفت. در این میان، یکی از این جریانهایی که در دههی 1960 و 1970 به نقد و بازنگری قواعد هنری پیشین پرداخت، هنر زمینی بود. هنر زمینی، که بعدتر با هنر زیستمحیطی آمیخت، از الگوهای سنتی چون نقاشی بوم و رنگ گذر میکند و فارغ از تولید شیء هنری و نمایش موزهای به عناصر طبیعی و موقعیت جغرافیایی میپردازد. در این مقاله تلاش شده است تا با تکیه بر آثار رابرت اسمیتسون، یکی از شاخصترین هنرمندان زمینی، جایگاه رسانهی طراحی در ایده و اجرای پروژههای هنری مورد مطالعه قرار گیرد و ارتباط آن با عواملی همچون زبان و نقشه را، در راستای تغییر مفهوم طراحی، کشف کند. در این پژوهش، پس از مطرح کردن طراحی مفهومی بهطور عام، به شناسایی موقعیت طراحی در آثار اسمیتسون پرداخته شده است. نتیجه آنکه، برخلاف تصور اولیه، این هنر پیوند خود را با طراحی نمیگسلد، و عوامل و راهکارهای نوین به این رسانهی سنتی کمک کردهاند تا بتواند جایگاه خودش را متناسب با ارزشهای مفهومی در هنرهای جدید، به خصوص در هنر زمینی حفظ کند.
مقاله پژوهشی
امیرحسین زنجانبر
چکیده
با توجه به اینکه کودکان تا سن دوازدهسالگی بهلحاظ شناختی، انسانانگار هستند؛ بنابراین ادبیات کودک بدون آدمنمایی برای آنها باورپذیر نیست. در داستانهای کودک، آدمنمایی به شکل فرافکنیِ ویژگیهای انسانی به شخصیتهای غیرانسانی نمود مییابد. شدت فرافکنیِ این ویژگیهای انسانی (یا اصطلاحا درجۀ آدمنمایی) الزاما در تمام شخصیتهای ...
بیشتر
با توجه به اینکه کودکان تا سن دوازدهسالگی بهلحاظ شناختی، انسانانگار هستند؛ بنابراین ادبیات کودک بدون آدمنمایی برای آنها باورپذیر نیست. در داستانهای کودک، آدمنمایی به شکل فرافکنیِ ویژگیهای انسانی به شخصیتهای غیرانسانی نمود مییابد. شدت فرافکنیِ این ویژگیهای انسانی (یا اصطلاحا درجۀ آدمنمایی) الزاما در تمام شخصیتهای داستان یکسان نیست. در کتابهای تصویری، تصاویر میتوانند درجۀ آدمنمایی شخصیتها را عینیسازی نمایند. درجات مختلف انسانانگاری شخصیتها میتواند خوانشهای بالقوۀ متفاوتی را برای متن ایجاد کند. هدف از پژوهش پیشِرو، بررسی کارکرد شناختیِ این آرایۀ پیرنگساز در شخصیتپردازیِ داستانهای تصویری کودک است. در همین راستا، پژوهش حاضر به روش تحلیلیـ توصیفی در پی پاسخگویی به چگونگی بازنمایی و برهمکنشِ شخصیتها برحسب درجۀ آدمنمایی آنها است. نتیجۀ پژوهش نشان میدهد که آدمنمایی، آرایهای مدرّج است و درجۀ شدت آن میتواند هر یک از شخصیتهای داستان را نسبتبه جامعهای که در آن ایفای نقش میکند، غیریتسازی یا غیریتزدایی نماید. علاوهبر این، تصاویر بهصورت مستقیم در افزایش درجۀ آدمنمایی و بهصورت غیرمستقیم در غیریتسازی و غیریتزدایی شخصیتها ایفای نقش میکنند. از آنجا که در داستانهای کودک، بخش عمدهای از آدمنمایی در قالب تصاویر عینیت مییابد؛ بنابراین ضرورت دارد نقش برهمکنشیِ تصویر نیز در کنار نقش پررنگ کلمات، مورد توجه قرار گیرد. نگارنده تا کنون پژوهشی که برهمکنشِ درجههای مختلف سوبژکتیویته را در ادبیات کودک مورد توجه قرار داده باشد، رؤیت نکرده است. نوآوری مقالۀ حاضر این است که اولا، آرایۀ تشخیص را بهعنوان پیوستاری مدرج (از استعلای شی یا حیوان به انسان تا تقلیل انسان به شی یا حیوان) مورد مداقه قرار میدهد؛ ثانیا، این آرایۀ پیرنگساز را در بستر رمزگانی تصویری واکاوی مینماید.
مقاله پژوهشی
مریم لرکی؛ مریم کهوند
چکیده
اطلاعات نقش مهمی در هدایت انسان و زندگی بهتر او ایفا میکند و پیشرفت جوامع شهری انسان را به استفاده روزافزون اطلاعات ترغیب مینماید. پژوهش کیفی حاضر از نوع مطالعه موردی و هدف آن شناخت ماهیت و ساختاربصریسازی اینفوگرافیکهای شهری در دستههای اطلاعات جامع شهری است. اینفوگرافیک (اطلاعنگاشت)های شهری که بخشی از اطلاعات جامعه شهری ...
بیشتر
اطلاعات نقش مهمی در هدایت انسان و زندگی بهتر او ایفا میکند و پیشرفت جوامع شهری انسان را به استفاده روزافزون اطلاعات ترغیب مینماید. پژوهش کیفی حاضر از نوع مطالعه موردی و هدف آن شناخت ماهیت و ساختاربصریسازی اینفوگرافیکهای شهری در دستههای اطلاعات جامع شهری است. اینفوگرافیک (اطلاعنگاشت)های شهری که بخشی از اطلاعات جامعه شهری با رویکرد دیداری محسوب میشوند، نقش مؤثری در نحوهی تعامل انسان با جامعه و تأمین نیازهای روزمره او و سهم عمدهای در ارتقاء فرهنگ دیداری جوامع امروز دارند. تحلیل نمونهها بر اساس یافتههای نظری تحقیق شامل بررسی ساختار و ماهیت اینفوگرافیکهای آبوهوا، مسکن و حملونقل شهری در سه نقطه از جهان در دهه دوم قرن حاضر میباشد. نتایج حاصل از بحث نظری نشانمیدهد اینفوگرافیکهای مورد نظر از منظر ماهیت محتوا شامل سه دستهی کمی، کیفی و ترکیبی هستند و از نظر ساختار نمایش داده شامل انواع مکانی، زمانی، مرحلهای، مقایسهای و بیوگرافیک هستند. همچنین نتایج حاصل از بررسی نمونهها گویای این است که ماهیت دادهها در آثار مورد مطالعه کمی و ترکیبی بوده و ماهیت ارتباطی در آنها ایستا و پویا است. ساختار محتوا در موارد این پژوهش از نوع مقایسهای و موقعیت مکانی و ابزارهای غالب اینفوگرافیک، نقشه مکاننما، دادهنما، طرحواره و آیکون است.
مقاله پژوهشی
فریبا ازهری؛ ابوالفضل عبدللهی فرد
چکیده
معنا در دنیای معاصر با ارائههای نوینی که از سوی هنرمندان انجام میپذیرد؛ دستخوش تغییراتی میگردد. بررسی اولیه از آثار هنرمندان، حبیب مرادی و باسم دحدوح، حاوی اشتراکاتی در خوانش ظاهری آنها بوده و اینگونه به نظر میرسد که کادر یا قاب نقش کلیدی را در ایجاد شباهتهای ظاهری ما بین آثار هنرمندان ایفا مینماید. این عنصر به عنوان ...
بیشتر
معنا در دنیای معاصر با ارائههای نوینی که از سوی هنرمندان انجام میپذیرد؛ دستخوش تغییراتی میگردد. بررسی اولیه از آثار هنرمندان، حبیب مرادی و باسم دحدوح، حاوی اشتراکاتی در خوانش ظاهری آنها بوده و اینگونه به نظر میرسد که کادر یا قاب نقش کلیدی را در ایجاد شباهتهای ظاهری ما بین آثار هنرمندان ایفا مینماید. این عنصر به عنوان یک جزء کوچکی از تصویر به خودی خود هیچ معنایی را بر نمیتابد اما نحوه ارائه و حضور آن در یک نقاشی، معنای کلی اثر را تحتالشعاع قرار داده و توانایی تغییر آن را دارد. بدین منظور، انتخاب هنرمندان موردی بوده و گزینش آثار، هدفمند و با اولویت وجود کادرهای متعدد در نقاشیها میباشد. هدف، دستیابی به نقاط افتراق/اشتراک در آثار معرفی شده از دو هنرمند از منظر رویکرد بطن تصویر میکهبال است. چگونگی و نحوه تعریف کادر و قاب در آثار دو هنرمند و تأثیر متقابل کادر/قاب با پیکره انسانی بر معنا، سؤالاتی است که بدان پاسخ داده شد. این پژوهش بصورت توصیفی-تحلیلی و تطبیقی بوده و اطلاعات به صورت کتابخانهای و با ابزار فیشبرداری استخراج و با هنرمندان مذکور نیز مصاحبه شده است تا بتواند خلاء مطالعاتی در خصوص این پژوهش را تکمیل نماید. در بررسیها مشخص گردید؛ معنا در آثار دو هنرمند، ارتباط زیادی با نحوه ارائه کادر داشته و لذا کادر در آثار هر دو هنرمند، بهعنوان مرکز و بطن اثر است با این تفاوت که خاصیت گرده افشانی معنا در هنر مرادی لایهلایه و به فرم حلزونی بوده اما در آثار دحدوح به صورت خطی میباشد.
مقاله پژوهشی
مهدیه السادات سجادیان؛ مریم بختیاریان
چکیده
از نظر نلسون گودمن کارکرد هنر، شناخت جهان بیرونی است. از آنجا که همواره کارکرد شناختی مختص به علوم در نظر گرفته شده است میتوان از این حیث به شباهت و تفاوت علم و هنر اندیشید. گودمن برای ایجاد کارکرد شناختی هنر به سراغ نظام نمادی میرود که از کارکردهای زبانی اقتباس شده است. او از طریق راهکارهای زبانی و بهویژه رابطۀ ارجاعی، آثار هنری ...
بیشتر
از نظر نلسون گودمن کارکرد هنر، شناخت جهان بیرونی است. از آنجا که همواره کارکرد شناختی مختص به علوم در نظر گرفته شده است میتوان از این حیث به شباهت و تفاوت علم و هنر اندیشید. گودمن برای ایجاد کارکرد شناختی هنر به سراغ نظام نمادی میرود که از کارکردهای زبانی اقتباس شده است. او از طریق راهکارهای زبانی و بهویژه رابطۀ ارجاعی، آثار هنری را بهمثابۀ جملاتی در نظر میگیرد که ابزاری برای شناخت و انتقال دانش هستند. از سوی دیگر، مونرو بیردزلی با اقتباس از مفهوم بازنمایی و رابطۀ ارجاعی و کاربست آن در تفسیر هنری، نظریه گودمن را در معرض نقد قرار میدهد و در این خصوص موضع مخالفی اتخاذ میکند. به نظر او آثار هنری نمیتوانند همچون جملهها محملی برای گزاره باشند و ارزش صدق بیابند. گزارهها در هنر، فرضیه و شرایط صدق ایجاد نمیکنند و شاید تنها بتوانند زمینههای یک تفسیر خوب را فراهم سازند. بررسی اختلافنظر این دو فیلسوف در خصوص کارکرد شناختی هنر بههمراه تحلیل موردیِ عکسهایی منتخب از لوئیس هاین که با استناد به واقعیت، گزارهای را ایجاد میکند، بحث مونرو بیردزلی را تقویت میکند، چراکه بهزعم تحلیلها مشخص میشود که هنرها چیزی را بهطور صریح بیان نمیکنند و شرایط صدق قاطع و مستحکمی را موجب نمیشوند و در نتیجه نمیتوانند همانند سایر علوم کارکرد شناختی بیابند. این پژوهش با هدف بررسی کارآمدی و یا ناکارآمدی هنر در حصول شناخت جهان صورت گرفته است؛ چیزی که اکثر منتقدان و مخاطبان آن را از بازنماییِ هنری انتظار دارند. در این پژوهش، دادهها از طریق مطالعه کتابخانهای و جستوجوی اینترنتی گردآوری شده و سپس با نگاهی به آثار انتخابشده از لوئیس هاین تحلیل شدهاند.