مقاله پژوهشی
فاطمه سید محسنی؛ بیژن اربابی
چکیده
این تحقیق با هدف بررسی علل افول تولیدات فرش در ساروق، به روش کیفی و با رویکرد نظریة زمینهای انجام شده است. روش گردآوری اطلاعات نیز به روش ترکیبی است، که از طریق ابزار مصاحبة نیمهساختاریافته با 18 نفر، شامل 14 نفر از افراد وابسته به هنر-صنعت فرش و 4 نفر غیرمرتبط، که بر اساس شیوة نمونهگیری هدفمند انتخاب شدهاند، و مشاهدات میدانی، اطلاعات ...
بیشتر
این تحقیق با هدف بررسی علل افول تولیدات فرش در ساروق، به روش کیفی و با رویکرد نظریة زمینهای انجام شده است. روش گردآوری اطلاعات نیز به روش ترکیبی است، که از طریق ابزار مصاحبة نیمهساختاریافته با 18 نفر، شامل 14 نفر از افراد وابسته به هنر-صنعت فرش و 4 نفر غیرمرتبط، که بر اساس شیوة نمونهگیری هدفمند انتخاب شدهاند، و مشاهدات میدانی، اطلاعات جمعآوری شده است. سپس یافتهها طی دو مرحله تجزیه و تحلیل شده است. ابتدا از طریق کدگذاری باز و سپس با استفاده از کدگذاری محوری. بررسی و تحلیل یافتهها منجر به شکلگیری ده مقوله، شامل: تأثیر سیاست بر فرش، بیتوجهی به بازاریابی، سلیقهیابی و تبلیغات، چالشهای کیفی و کمی فرآیند تولید، سلامت جسمانی و دغدغههای مالی، افزایش سطح کیفیت زندگی و رفاه مردم، حمایت و تسهیلات دولتی، افزایش روند پدیدة مهاجرت، بیتوجهی به مباحث زیباییشناختی فرش، عدم توجه بلند مدت به حفظ اصالت فرهنگی فرش و مقرون به صرفه نبودن تولید فرش، شد. در نهایت یک مدل مفهومی که دربرگیرندة شرایط علی، شرایط زمینهای، شرایط مداخلهگر، راهبردها و پیامدها میباشد نیز به منظور توضیح روابط میان مقولات طراحی شد.
مقاله پژوهشی
منیره سادات نقوی؛ افسانه کامران
چکیده
در این مقاله اثاث خانهموزۀ سیمین و جلال با ترکیب چهارچوب نظری هره و بودریار در روایت با روش روایتپژوهی وبستر و مرتوآ بررسی شد. برای این منظور، نامهها، آگهیهای تبلیغاتی دهههای 40 و 50، اثاث خانه و آرشیو نهادها، دستمایۀ اصلی اسناد مورد نیاز در روایتپژوهی قرار گرفت. اشیای این خانه را میتوان باتوجه به کارکردهای بالقوه یا بالفعلشان ...
بیشتر
در این مقاله اثاث خانهموزۀ سیمین و جلال با ترکیب چهارچوب نظری هره و بودریار در روایت با روش روایتپژوهی وبستر و مرتوآ بررسی شد. برای این منظور، نامهها، آگهیهای تبلیغاتی دهههای 40 و 50، اثاث خانه و آرشیو نهادها، دستمایۀ اصلی اسناد مورد نیاز در روایتپژوهی قرار گرفت. اشیای این خانه را میتوان باتوجه به کارکردهای بالقوه یا بالفعلشان در شکلگیری انواع رویدادهای بیرونی، درونی و خصوصی طبقهبندی کرد. برخی از اشیا با شعار ایجاد استحاله و ارتقای طبقۀ اجتماعی یا واسطهگی در تولید رویدادها مشارکت میکنند. نتایج تحقیق نشان میدهد که گرچه تبلیغات و تلاش برای همرنگ شدن با جامعه در زمان حیات ساکنان خانه در گردآوری اثاث این خانه موثر بوده، ولی اغلب روحیۀ بازگشت به خویشتن و مقابله با مصرفگرایی غالب بوده است؛ جلال آلاحمد مدام وسایل خانه را تعمیر میکرد و سیمین دانشور نیز با استفادۀ طولانیمدت از وسایل به جای پیروی از مد با مصرفگرایی مقابله میکردهاند. خرید اثاث در این خانه بیشتر متأثّر از نیازهای ساکنان (رویدادهای درونی و خصوصی) بوده است و ترویج مصرفگرایی و سبک زندگی جدید (که رویدادهای بیرونی و متاثر از تبلیغات مطبوعاتی در آن دهه و جامعه روشنفکری بوده است) بر انتخابهای ایشان تاثیر کمتری داشته است.
مقاله پژوهشی
عبدالناصر خیاط؛ امیر مازیار؛ سید حسن سلطانی
چکیده
مقاله حاضر پژوهشی کیفی است که هدف از آن مطالعة سیر تحول الگوهای بازنمایی شاهان قاجار میباشد. این نوشتار حرکت از چهرهنگاری شمایلگونة شاه قاجار به سمت چهرههایی که فردیّت خاصی نمایش میدهند را به عنوان فرضیه مطرح میکند و تفاوتهای میان این دوگانگی را مورد مطالعه قرار میدهد. از میان تصاویرِ چهار حکمران نخستین قاجار، تعداد ...
بیشتر
مقاله حاضر پژوهشی کیفی است که هدف از آن مطالعة سیر تحول الگوهای بازنمایی شاهان قاجار میباشد. این نوشتار حرکت از چهرهنگاری شمایلگونة شاه قاجار به سمت چهرههایی که فردیّت خاصی نمایش میدهند را به عنوان فرضیه مطرح میکند و تفاوتهای میان این دوگانگی را مورد مطالعه قرار میدهد. از میان تصاویرِ چهار حکمران نخستین قاجار، تعداد 12 تصویر انتخاب شد به گونهای که بتوانند معیاری برای چهرهنگاری عصر خویش باشند. همچنین دو تصویر از ناپلئون امپراتور فرانسه و یک تصویر از سلطان محمود عثمانی که همعصر شاهان قاجار بودند به صورت هدفمند نمونهگیری شد تا با روش توصیفی- تحلیلی و استراتژی مقایسه، ابعادی از تحولات مدّ نظر را آشکار سازند. جمعآوری اطلاعات به شیوه کتابخانهای صورت گرفت و نتایج حاکی از آن است که در عصر فتحعلیشاه طرحریزی و پیافکنی تمثال شمایلگونة شاه با بهرهگیری از نگاه سمبلیک به جایگاه قدرت و سنتهای فرهنگی بازنمایی میشد. اما از دوره محمد شاه به بعد از اِعمال افراطی قیود شمایلگونه پرهیز شد. سرانجام شبیهسازی را باید صفتِ شاخص الگوهای بازنمایی نیمه دوم عصر ناصری دانست که در آن هنرمند در تلاش برای به چنگ آوردن شباهت، علاوه بر نگاه دقیقِ خود به سوژه از قدرت عکاسی هم استفاده کرده است.
مقاله پژوهشی
پیام زین العابدینی؛ کامران شریفی؛ مریم آجیلیان عباسی
چکیده
عکاسی سالها قبل از سینما بهعنوان هنری تاثیرگذار در میان مردم شناخته شده است. هنری که در ثبت وقایع، لحظهها و خاطرات منحصربهفرد میباشد. این هنر با ویژگیهای محتوایی، فنی و ابزاری که داشت توانست بر سینما که ابتدا پدیدهای اجتماعی محسوب میشد موثر باشد و سینما بسیاری از پیشرفتهای خود را در رسیدن به موقعیت هنری و ایجاد یک زبان ...
بیشتر
عکاسی سالها قبل از سینما بهعنوان هنری تاثیرگذار در میان مردم شناخته شده است. هنری که در ثبت وقایع، لحظهها و خاطرات منحصربهفرد میباشد. این هنر با ویژگیهای محتوایی، فنی و ابزاری که داشت توانست بر سینما که ابتدا پدیدهای اجتماعی محسوب میشد موثر باشد و سینما بسیاری از پیشرفتهای خود را در رسیدن به موقعیت هنری و ایجاد یک زبان مستقل وامدار این هنر صنعت میباشد. سینما پس از آنکه دانش فنی و هنری عکاسی را به اختیار گرفت، متاثر از هنرهای دیگر دریافت برای جلب توجه مخاطب نیاز به قصهپردازی است. از اینروی روایت پردازی و نحوه چیدمان عناصر در کادر را به خدمت گرفت. سینما در گذر تاریخی و تکاملش اکنون مورد توجه و استفاده هنرها و از جمله عکاسی قرار گرفته است. عکاسی چیدمانی یکی از این نوع بهرهبرداریها از سینماست که در کشورهای گوناگون از جمله ایران دیده میشود. گریگوری کرودسون از عکاسان مطرح در این زمینه است که از مرتبه جهانی بالایی برخوردار است. پژوهش حاضر با هدفی کاربردی و درک اهمیت ضرورت به تولید دانش در این راستا انجام شده است. مسئله اصلی پژوهش واکاوی ویژگیهای میزانسن و روایتپردازی فیلمیک در عکاسی چیدمانی است. روش تحقیق کیفی با رویکردی توصیفی- تحلیلی است که با انتخاب هدفمند، سه نمونه از عکسهای کرودسون را مورد مداقه و بررسی قرار داده است. نتیجه حاصله نشان از آن دارد، کرودسون در قصهپردازی و چیدمان صحنه عکسهایش، مانند یک کارگردان سینما عمل میکند و فضای خیالی تولید شده از سوی او، نزد مخاطب باورپذیر، طبیعی و واقعی است.
مقاله پژوهشی
مصطفی ندرلو
چکیده
بهرام میرزا (923-956 ق.) کوچکترین فرزند شاه اسماعیل یکی از حامیان هنرعصر صفوی است. علاقه او به هنرنقاشی وخوشنویسی و حمایت های او ازهنرمندان و نویسندگان موجب کارهای ارزنده هنری و فرهنگی شده است. این مقاله به بررسی وشرح زندگی بهرام میرزا و معرفی کارهای هنری او، همچنین به جایگاه او به عنوان حامی هنر، نسخه پردازومجموعه دار پرداخته است. مرقعات ...
بیشتر
بهرام میرزا (923-956 ق.) کوچکترین فرزند شاه اسماعیل یکی از حامیان هنرعصر صفوی است. علاقه او به هنرنقاشی وخوشنویسی و حمایت های او ازهنرمندان و نویسندگان موجب کارهای ارزنده هنری و فرهنگی شده است. این مقاله به بررسی وشرح زندگی بهرام میرزا و معرفی کارهای هنری او، همچنین به جایگاه او به عنوان حامی هنر، نسخه پردازومجموعه دار پرداخته است. مرقعات وی به ویژه مرقع1. با مقدمه دوست محمد و دو مرقع دیگر و محفوظ درموزۀ توپقاپی سرای استانبول، معرفی و مورد بررسی قرارگرفته است. این پژوهش با بررسی و مطالعه منابع به شناخت ومعرفی این هنرمند و نیز با ارزیابی آثار به تحلیل آنها پرداخته است. این تحقیق به شیوه تاریخی، توصیفی و تک نگاری می باشد. حاصل این پژوهش نشان می دهد که این حامی هنر علاوه بر انجام امور مملکت داری به امورهنری نیز می پرداخته است. آثارمرقعات او می تواند قسمتی از تاریخ هنر نقاشی و خط ایرانی باشد. بهرام میرزا با درکنارهم قراردادن آثار دوره های مختلف علاوه بر حفظ آثار، خوانش تازه ای را در هنر تصویر به وجود آورده است. او گذشته را به زمان خویش متصل ساخته و تاریخ نوینی از هنرهای تصویری ایران را ترسیم نموده است.
مقاله پژوهشی
مرضیه فیلی حقیقی؛ مهدی حامدسقایان؛ محمد کاظم حسنوند
چکیده
ژست ابزاری است که بازیگر به واسطۀ استفاده از آن عواطف، احساسات، خواست و نگرش شخصیت را بیان می کند. بر اساس دیدگاه میخائیل چخوف، بازیگر در راه رسیدن به نقش، از درون و زیرساخت های روانشناختی شروع نمی کند، بلکه از حرکت و ژست شروع می کند. او به انواع ژست اشارۀ مستقیم می نماید؛ ژست روانشناسانه، ژست کهن الگو، ژست روزمره و ژست های الهام گرفته ...
بیشتر
ژست ابزاری است که بازیگر به واسطۀ استفاده از آن عواطف، احساسات، خواست و نگرش شخصیت را بیان می کند. بر اساس دیدگاه میخائیل چخوف، بازیگر در راه رسیدن به نقش، از درون و زیرساخت های روانشناختی شروع نمی کند، بلکه از حرکت و ژست شروع می کند. او به انواع ژست اشارۀ مستقیم می نماید؛ ژست روانشناسانه، ژست کهن الگو، ژست روزمره و ژست های الهام گرفته از طبیعت. این ژست ها در آثار هنری و زندگی روزمره نیز قابل مشاهده هستند. در این پژوهش که به روش توصیفی – تحلیلی انجام پذیرفته است؛ با استفاده از نظریات میخائیل چخوف پیرامون ژست، نقاشی های نیمۀ دوم عصر قاجار از نظر ژست شناسی مورد بررسی قرارگرفته و به این مسئلۀ اساسی پرداخته شده که در نقاشی های ایرانی در این دوره، کدام دسته از انواع ژست بر اساس نظریات چخوف قابل تشخیص هستند؟ از طرفی فرضیۀ اصلی در این پژوهش این است که مجموعه ای از انواع ژست ها در نقاشی های نیمۀ دوم عصر قاجار وجود دارد که زمینه های فرهنگی و اجتماعی بر شکل و محتوای آن ها تأثیرگذار بوده است. در تدوین این پژوهش، ابتدا به مفهوم جایگاه ژست و بدن از منظر نظریه پردازان پرداخته شده است. سپس نقاشی های نیمۀ اول و دوم عصر قاجار و تفاوت های این دو دورۀ هنری مورد مطالعه قرار گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که انواع ژست که چخوف به آن ها اشاره کرده، در نقاشی های نیمۀ دوم عصر قاجار نیز قابل شناسایی است، چرا که هم هنرمند نقاش و هم میخائیل چخوف، روی طبیعت و روان انسان و انرژی او کار کرده اند. بر این اساس، رویکرد هر دو نسبت به ژست بیش از هرچیز، رویکردی روانشناختی و جامعه شناختی است.