مقاله پژوهشی
حنیف رحیمی پردنجانی
چکیده
نخستین بار قزوینی و بووا در 1914م/ 1298ش در نشریة مرور جهان اسلام و براساس نسخه ای از نامةنامی در کتابخانة ملی پاریس، «دو سند منتشر نشده مربوط به بهزاد» را به چاپ رساندند که یکی از آن ها به عنوان دیباچة خواندمیر بر مرقع بهزاد معرفی شد. از آن پس بسیاری از پژوهشگران، این مسأله را مسلم فرض کرده و در پژوهش های خود از آن به دیباچة مرقع بهزاد ...
بیشتر
نخستین بار قزوینی و بووا در 1914م/ 1298ش در نشریة مرور جهان اسلام و براساس نسخه ای از نامةنامی در کتابخانة ملی پاریس، «دو سند منتشر نشده مربوط به بهزاد» را به چاپ رساندند که یکی از آن ها به عنوان دیباچة خواندمیر بر مرقع بهزاد معرفی شد. از آن پس بسیاری از پژوهشگران، این مسأله را مسلم فرض کرده و در پژوهش های خود از آن به دیباچة مرقع بهزاد نام بردند. محمدتقی دانشپژوه اولین و تنها پژوهشگری بود که براساس گفتة سام میرزا در تحفة سامی، متن مذکور را متعلق به امیر سلطان ابراهیم امینی دانست. لذا مسألة اصلی پژوهش حاضر این است که نویسندة دیباچة مرقع بهزاد چه کسی است؟ اما پیش از پاسخ به آن، باید به این سوال پاسخ داده شود که آیا متن موجود در نامةنامی، دیباچه است یا نه؟ هدف پژوهش حاضر نقد متون تاریخی هنر ایران است که با روش تحلیل محتوا، سعی دارد ابتدا با بررسی سیر انتشار متن به عنوان دیباچه و سپس تحلیل محتوا و ساختار آن، پاسخی منطقی و مستدل به پرسش پژوهش دهد. نتایج نشان میدهند که متن موسوم به دیباچة مرقع بهزاد، دیباچه نیست و فقط توصیف خواندمیر از مرقع بهزاد است.
مقاله پژوهشی
سپهر دانش اشراقی؛ محمد رضا مریدی؛ امیر مازیار
چکیده
هنر سیاسی چیست و هنر چگونه میتواند سیاسی باشد؟ در این مقاله با بررسی مفهوم «عدم اجماع» در اندیشه ژاک رانسیر به بازتعریف مفهوم هنر سیاسی پرداخته و نشان داده میشود هنر ازآنرو که پیغامی سیاسی را انتقال میدهد، سیاسی نیست. اثر هنری با گسست از تجربة معمول، نوعی کارکرد خاص را شکل میدهد؛ کارکردی که شکلی از «عدم اجماع» ...
بیشتر
هنر سیاسی چیست و هنر چگونه میتواند سیاسی باشد؟ در این مقاله با بررسی مفهوم «عدم اجماع» در اندیشه ژاک رانسیر به بازتعریف مفهوم هنر سیاسی پرداخته و نشان داده میشود هنر ازآنرو که پیغامی سیاسی را انتقال میدهد، سیاسی نیست. اثر هنری با گسست از تجربة معمول، نوعی کارکرد خاص را شکل میدهد؛ کارکردی که شکلی از «عدم اجماع» را بنا مینهد. رابطة میان هنر و سیاست همچنین رابطة میان هنر و جامعه را باید در قالب فرمهای «عدم اجماع» فهمید و نه پیغام یا موضوعی که اثر هنری انتقال میدهد. هنرمند از طریق کنش استتیکی میتواند آنچه جامعه بهعنوان امر مشترک حس میکند، میشنود، میبیند، درک میکند و میفهمد را تغییر دهد و رابطهای که بین یک شیء خاص و کارکرد آن در جامعه وجود داشت را ملغی کند. هنرمند میتواند هر چیزی را از بداهت پیشین خلاص کرده و در درون فرمی از «عدم اجماع» بر سر معنا یا کارکرد آن، قرار دهد. بنابراین هنر ازآنرو که پیغامی سیاسی را انتقال دهد یا واکنشی مستقیم به اتفاقهای جامعه باشد، سیاسی نیست. بلکه سیاست هنر در برکندن نظام خاصی از محسوسات، زیر سوال بردن امر بدیهی و خلق معناها و روابط جدید میان چیزها است.
مقاله پژوهشی
کامران پاک نژاد راسخی؛ ایرج داداشی؛ مرتضی بابک معین؛ امیر مازیار
چکیده
تمام آثار هنری شامل عنصر مشترک فرم هستند، از سویی تمامی اشکال و فرمهای هنری محتوای معنایی خود را از طریق رسانهها و کانالهای حسی، به شکلی تأویلپذیر به مخاطب منتقل مینمایند؛ از این نظر ساختار این عنصر قابل انطباق با ساختار سهگانه نشانه نزد پیرس یعنی بازنمون، تفسیر و موضوع بوده و همچنین فرآیند شکلگیری تجربه حسیِ فرم توام ...
بیشتر
تمام آثار هنری شامل عنصر مشترک فرم هستند، از سویی تمامی اشکال و فرمهای هنری محتوای معنایی خود را از طریق رسانهها و کانالهای حسی، به شکلی تأویلپذیر به مخاطب منتقل مینمایند؛ از این نظر ساختار این عنصر قابل انطباق با ساختار سهگانه نشانه نزد پیرس یعنی بازنمون، تفسیر و موضوع بوده و همچنین فرآیند شکلگیری تجربه حسیِ فرم توام با انگارههای تفسیری در آثار هنری نیز مطابق با مفهوم ابداکسیون پیرس قابل صورتبندی است. در مقایسه فرم زیبایی شناختی با ساختارهای زبانی نیز ویژگیهای مشترک بیانی، ویژگی مفصلبندی مضاعف و اطلاعاتپایگی میان دو حوزه زبان و هنر قابل مشاهده است.فرم در آثار هنری از نوع رمزگان متنی و ادراکی بوده و نیز در چهارچوب طرحوارههای تنشی فونتانی قابل تحلیل میباشد. به این ترتیب الگوهای چهارگانه فرآیند تنشی در فرآیند ادراک زیباییشناختی نیز قابل مشاهده هستند که با تحلیل این الگوها در حوزههای معماری اماکن مقدس، هنر مینیمال، معماری گالریهای هنری و کاربرد هنر موسیقی در سینما، انطباق این الگوها را بررسی نمودهایم. با تحلیل تمام ویژگیهای اشاره شده میتوان نتیجه گرفت که عنصر زیباییشناختی فرم نیز نوعی سیستم نشانهای بوده و به خوبی با روشهای پژوهش نشانهشناختی کلاسیک و نوین، قابل تحلیل میباشد.
مقاله پژوهشی
سارا صادقی؛ اردشیر جوانمردزاده؛ فرزاد فیضی؛ سعید رحیمی
چکیده
چکیدهآیین شمنیسم یکی از فنون کهن خلسه و سفرهای عرفانآمیز در فرهنگهای دوران مختلف بوده که حول شخصیت شمن متمرکز است. این آیین از منظرهای روانشناسی، جامعهشناسی و یا قومشناسی قابل بررسی است. در پژوهش زیر بازتاب اشکال اولیه این آیین در تصاویر سنگنگارههای نویافته زرینه کردستان مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد. پژوهشها در ارتباط ...
بیشتر
چکیدهآیین شمنیسم یکی از فنون کهن خلسه و سفرهای عرفانآمیز در فرهنگهای دوران مختلف بوده که حول شخصیت شمن متمرکز است. این آیین از منظرهای روانشناسی، جامعهشناسی و یا قومشناسی قابل بررسی است. در پژوهش زیر بازتاب اشکال اولیه این آیین در تصاویر سنگنگارههای نویافته زرینه کردستان مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد. پژوهشها در ارتباط با شمنیسم بیشتر حوزههای نظری را در برگرفته و مطالعهی بازتاب آن بر روی هنرها به صورت عام و سنگنگارهها به طور خاص با کاستی روبهرو است. سؤالات تحقیق عبارتاند از: 1. ماهیت نقشمایههای زرینه قروه چیست و چه ارتباطی با شمنیسم دارد؟ 2. بازه زمانی پرداخت نقوش به چه دورهای تعلق دارد؟ روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی و تاریخی است و شواهد و مدارک به صورت میدانی جمعآوری شده و با استفاده از اطلاعات کتابخانهای تکمیل گردیده است. نتایج نشان میدهد از میان صحنههای نقوش نویافتهی منطقه موردمطالعه، نقوشی مانند انسانهای در حال رقص، بز کوهی در حالت عروج، نقوش انسانی در حال تازیانه زدن با هدف تسلط بر روح شکار و نقشمایههای هندسی همانند چرخ، بازتاب و نمودهایی از شمنگرایی اولیه در سنگنگارههای زرینه است. با مقایسه نقوش سنگنگارههای زرینه از منظر سبک، فن و مضامین بهکاررفته با نقوش صخرهای دیگر مناطق بهویژه مناطق پیرامون فلات ایران و فراتر از آن، میتوان هزاره دوم ق.م را برای تاریخ آن پیشنهاد داد. نتایج این پژوهش نظریههای مبتنی بر تصادفی و نامفهوم بودن نقوش صخرهای را مورد تردید اساسی قرار میدهد. فراتر از آن، میتوان هزاره دوم ق.م را برای تاریخ آن پیشنهاد داد. نتایج این پژوهش نظریههای مبتنی بر تصادفی و نامفهوم بودن نقوش صخرهای را مورد تردید اساسی قرار میدهد. فراتر از آن، میتوان هزاره دوم ق.م را برای تاریخ آن پیشنهاد داد. نتایج این پژوهش نظریههای مبتنی بر تصادفی و نامفهوم بودن نقوش صخرهای را مورد تردید اساسی قرار میدهد.
مقاله پژوهشی
مریم فدایی تهرانی؛ احمد ندایی فرد؛ مهرانگیز پیوسته گر
چکیده
در حال حاضر در موزه ها هر گونه تاثیرگذاری با تعامل اشیا صورت می گیرد و یکی از راه های این گونه تاثیرگذاری ها انتخاب موضوعات متنوع و شکل های جدید نمایشی است که باعث تقویت احساسات می شود و هدف اینگونه نمایش ها، در اصل تغییر رفتارهای اجتماعی می باشد که به آن همدلی کردن می گویند. همدلی؛ از مهمترین مهارتهایی است که می تواند در محیط انسانی ...
بیشتر
در حال حاضر در موزه ها هر گونه تاثیرگذاری با تعامل اشیا صورت می گیرد و یکی از راه های این گونه تاثیرگذاری ها انتخاب موضوعات متنوع و شکل های جدید نمایشی است که باعث تقویت احساسات می شود و هدف اینگونه نمایش ها، در اصل تغییر رفتارهای اجتماعی می باشد که به آن همدلی کردن می گویند. همدلی؛ از مهمترین مهارتهایی است که می تواند در محیط انسانی و با ابزار روایتگری و در یک فرآیند فیزیولوژیکی ذهنی تقویت شود. یکی از این محیط های پرورش همدلی؛ موزه همدلی است که ازراه نمایشهای مفهومی خود، تجربه ایی فراهم میکند تا افراد بتوانند در سطوح عاطفی و احساسی با مشکلات جامعه درگیر شوند. هدف از نوشتن این مقاله، در ابتدا آشنایی با حس همدلی به منزله نوعی توانایی انسانی برای رسیدن به اهداف اجتماعی موزه است و همچنین شناخت عناصری است که در مسیر تجربه گرایی با شی نقش موثری در تغییرات رفتاری اشخاص به عهده دارد .رویکرد نظری مقاله، شبیه سازی با دیگری است و روش پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی و بر پایه مطالعه موردی و گردآوری داده ها از راه کتابخانه و سایت موزه همدلی و ابزار اندازه گیری و سنجش به روش وایلروهام می باشد. پرسش های این مقاله شامل :اشیای موزه چگونه همدلی را تقویت می کنند؟ همدلی در موزه چگونه باعث تغییررفتارهای اجتماعی می شود؟ نتایج پژوهش در این مقاله نشان می دهد اشکال فیزیکی و نمایشی اشیا به تنهایی نمیتوانند واکنشی ایجاد کنند بلکه رابطه های عاطفی و شناختی که بین بین فرد و شی ایجاد میشود می تواند نقش موثری در تغییر رفتارهای اجتماعی ناشی از همدلی ایفا می کند.
مقاله پژوهشی
ابوالفضل عبداللهی فرد؛ زینب نیک نسب
چکیده
سلطانمحمد نقاش از بزرگترین نگارگران مکتب تبریز صفوی میباشد که با قدرت تخیل و زبان تصویری منحصر به فرد، در پیشبرد هنر نگارگری قدم بزرگی برداشته و ابر و ابرسازی که یکی از اصول هفتگانه هنر نگارگری ایران است در آثار وی به حد کمال خود رسیده است. هدف مقاله حاضر این است که شیوه ابرنگاری سلطانمحمد را در ده نمونه از آثار وی مورد مطالعه ...
بیشتر
سلطانمحمد نقاش از بزرگترین نگارگران مکتب تبریز صفوی میباشد که با قدرت تخیل و زبان تصویری منحصر به فرد، در پیشبرد هنر نگارگری قدم بزرگی برداشته و ابر و ابرسازی که یکی از اصول هفتگانه هنر نگارگری ایران است در آثار وی به حد کمال خود رسیده است. هدف مقاله حاضر این است که شیوه ابرنگاری سلطانمحمد را در ده نمونه از آثار وی مورد مطالعه قرار دهد و ضمن معرفی جنبههای مبتکرانه وی در این حوزه، به بررسی فرمی و مفهومی ابر در آثار وی بپردازد. بر این اساس این سؤالات مطرح است که 1) ابر در آثار سلطانمحمد به چه صورت تصویر شده است؟ 2) شیوه ابرنگاری سلطانمحمد به عنوان هنرمندی مبتکر چه نوآوریهایی دارد؟ روش تحقیق در پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی و از طریق بررسی و پردازش ده نمونه نگاره منتسب به سلطان محمد بوده و روش گردآوری مطالب به شیوه کتابخانهای میباشد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که سلطان محمد در مبحث ابرنگاری هدفمند کار کرده و ابر در آثار وی بعضاً دارای مفاهیم هماهنگ با ترکیب و موضوع نگاره میباشد. وی در نگارههایش به یکپارچگی و وحدت در ابر توجه کرده است و به وضوح از اسلیمی ابری (ابری- ماری) در آثار خود استفاده کرده که باعث القای حس پویایی در ابر میشود. سلطانمحمد از نمادها و پدیدههای رمزآمیز با توجه به توان تصویری آنها در آثار خود بهره برده و در یک اثر خود نیز، به طور واضح از دو نماد اژدها و سیمرغ در قالب فرم ابر، برای نمایاندن مفهوم تقابل خیر و شر بهره برده است.