«پرسپکتیو معکوس» در نگاره‌های ارمنی جلفای‌نو در قرن هفدهم میلادی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار گروه هنرهای تجسمی، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه یزد، یزد، ایران

چکیده

تولید نسخ خطی و مصور کردن آن‌ها برای مهاجرانِ ارمنیِ ساکنِ جلفای‎نو در قرن هفدهم میلادی اهمیتی مضاعف داشته است. نگاره‌های تولیدشده در جلفای‌نو در طول قرن هفدهم از تنوع سبک‌شناختی بسیاری برخوردارند. هدف این پژوهش بررسی بنیادهای مشترک این آثار در شیوة ترکیبِ زوایای دید و فضاسازی مبتنی بر آن است. در این زمینه از پیشینة تحلیلی نظریه‌پردازان «پرسپکتیو معکوس» و به‌طورخاص از شیوة تحلیلی «لیِف ژگین» استفاده‌شده است. این نظریه‌پردازان در میانه‌های قرن بیستم در فضای فرهنگی-هنری روسیه به‌دنبال تبیین قواعد ساختِ فضا در نقاشی‌های پیشامدرن و بالأخص در سنت شمایل‌نگاری بودند. بدین منظور با استفاده از روشی توصیفی-تحلیلی نگاره‌هایی از هنرمندانِ ارمنی صاحب سبک و تأثیرگذار آن دوران از ابتدا تا انتهای قرن هفدهم انتخاب شد، به‌گونه‌ای‌که این آثار بتوانند تنوعِ سبک‌شناختی آن مکتب را در آن بازة زمانی نمایندگی کند. از بررسی این نگاره‌ها مشخص شد که خطوط موازی در بازنمائی موضوعات نه بر یک افق بلکه به‌سوی مناطق متعددی همگرا شده است. یافته‌های مقاله حاکی از آن است که در نگارگری جلفای‌نو انواع تکرارشونده‌ای از دگردیسی‌های شکلی دیده‌می‌شود که ناشی از تجمیع و تلخیص نماها از زوایای دیدی پویا است. این دگردیسی‌هایِ دیداری به شکل‌های متنوعی ازجمله تجمیع نماها در معماری ساختمان‌، تحدب نامعمولِ سر و بدن فیگور، اضافه‌شدن «سطوح مکمل» به چهره، معلق شدن اشیاء و چرخش آن‌ها به‌سوی بیننده، دیده می‌شود. بنابراین می‌توان گفت که علی‌رغم تنوعِ سبک‌شناختیِ نگاره‌های جلفای‌نو، «پویایی زوایای دید» نقشی اساسی در شکل‌گیری فضای دیداری آثار داشته است. ازآنجاکه پویایی زوایای دید، زیربنای تعریف «پرسپکتیو معکوس» در نظریة فلورنسکی و ژِگین است، می‌توان گفت که آثار این مکتب عموماً نشان‌دهندة کاربست این پرسپکتیو در ساخت فضایی است.

کلیدواژه‌ها