از زمان طرح رویکرد بومیگرایی در اوایل سدة حاضر در ایران، شاهد استفادة گسترده و متنوع از نقشمایههای هنرهای سنتی در آثار هنر معاصر بودهایم. در این میان مواجهة هنرمندان نقاشی نوگرای معاصر نیز با نگارگری سنتی به شیوهها و رویکردهای مختلفی شکلگرفته که هرکدام پایگاه فکری و اجتماعی ویژهای داشته و تابع گفتمانهای متفاوتی است. لذا این رویکردها ارتباط مشخصی با تحولات و جریانات اجتماعی در تاریخ معاصر ایران دارند و لزوم صورتبندی روشمند آنها بر اساس رویکرد و دلالتهای معنایی ساختاری آثار هنری وجود دارد. یکی از مهمترین این رویکردها، رویکرد «انتقادی» است که طیف متنوعی از آثار هنری قابل مشاهده و دستهبندی است. لذا هدف این پژوهش با فرض وجود نوعی رویکرد انتقادی، بازشناخت و تحلیل ویژگیهای آثار شکلگرفته با این رویکرد در دو گروه خودانتقادی و خاورمیانهای است که به بازخوانی نگارگری سنتی پرداختهاند. این پژوهش کیفی که با روش توصیفی- تحلیلی و با بررسی منابع کتابخانهای انجام گرفته، در پی پاسخ به این پرسش برآمده که صورتبندی مواجهة انتقادی نقاشی معاصر ایران با نگارگری سنتی، به چه نحو است و آثار ملهم از آن با چه ویژگیهایی خلق شده است؟ نتایج این پژوهش نشان میدهد که نه تنها تعامل نقاشان نوگرای معاصر ایران با نگارگری سنتی، فراتر از غربگرایی یا سنتگرایی صرف از طریق رویکردهای متنوعی اعم از انتقادی شکل گرفته، بلکه این رویکرد انتقادی، خود شامل گروهبندی متفاوتی شامل خودانتقادی و خاورمیانهای است و آثار ذیل هر گروه، حائز ویژگیهای ساختاری و تشخص گفتمانی است که سببساز استقبال یا انتقاد داخلی و خارجی نیز گشته است.