بررسی نقاشی‌های عصرقاجار بر اساس الگوهای ژست‌شناسی میخائیل چخوف (نمونه ی موردی: صنیع‌الملک و کمال‌الملک)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانش آموخته ی کارگردانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران

2 استادیار، گروه کارگردانی ، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران

3 استادیار، گروه نقاشی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران

10.30480/vaa.2022.3829.1649

چکیده

ژست ابزاری است که بازیگر به واسطۀ استفاده از آن عواطف، احساسات، خواست و نگرش شخصیت را بیان می کند. بر اساس دیدگاه میخائیل چخوف، بازیگر در راه رسیدن به نقش، از درون و زیرساخت های روانشناختی شروع نمی کند، بلکه از حرکت و ژست شروع می کند. او به انواع ژست اشارۀ مستقیم می نماید؛ ژست روانشناسانه، ژست کهن الگو، ژست روزمره و ژست های الهام گرفته از طبیعت. این ژست ها در آثار هنری و زندگی روزمره نیز قابل مشاهده هستند. در این پژوهش که به روش توصیفی – تحلیلی انجام پذیرفته است؛ با استفاده از نظریات میخائیل چخوف پیرامون ژست، نقاشی های نیمۀ دوم عصر قاجار از نظر ژست شناسی مورد بررسی قرارگرفته و به این مسئلۀ اساسی پرداخته شده که در نقاشی های ایرانی در این دوره، کدام دسته از انواع ژست بر اساس نظریات چخوف قابل تشخیص هستند؟ از طرفی فرضیۀ اصلی در این پژوهش این است که مجموعه ای از انواع ژست ها در نقاشی های نیمۀ دوم عصر قاجار وجود دارد که زمینه های فرهنگی و اجتماعی بر شکل و محتوای آن ها تأثیرگذار بوده است. در تدوین این پژوهش، ابتدا به مفهوم جایگاه ژست و بدن از منظر نظریه پردازان پرداخته شده است. سپس نقاشی های نیمۀ اول و دوم عصر قاجار و تفاوت های این دو دورۀ هنری مورد مطالعه قرار گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که انواع ژست که چخوف به آن ها اشاره کرده، در نقاشی های نیمۀ دوم عصر قاجار نیز قابل شناسایی است، چرا که هم هنرمند نقاش و هم میخائیل چخوف، روی طبیعت و روان انسان و انرژی او کار کرده اند. بر این اساس، رویکرد هر دو نسبت به ژست بیش از هرچیز، رویکردی روانشناختی و جامعه شناختی است.

کلیدواژه‌ها