تحلیل مفهوم هنر سیاسی به‌مثابه فرم‌های «عدم اجماع» در اندیشه ژاک رانسیر

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 کارشناسی ارشد، پژوهش هنر، دانشکده علوم نظری و مطالعات عالی هنر، دانشگاه هنر، تهران، ایران

2 هیئت علمی، گروه پژوهش هنر، دانشکده علم نظری و مطالعات عالی هنر،دانشگاه هنر، تهران، ایران

3 هیئت علمی، گروه فلسفه هنر، دانشکده علوم نظری و مطالعات عالی هنر، دانشگاه هنر، تهران، ایران

چکیده

هنر سیاسی چیست و هنر چگونه می‌تواند سیاسی باشد؟ در این مقاله با بررسی مفهوم «عدم اجماع» در اندیشه ژاک رانسیر به بازتعریف مفهوم هنر سیاسی پرداخته و نشان داده ‌می‌شود هنر ازآن‌رو که پیغامی سیاسی را انتقال می‌دهد، سیاسی نیست. اثر هنری با گسست از تجربة معمول، نوعی کارکرد خاص را شکل می‌دهد؛ کارکردی که شکلی از «عدم اجماع» را بنا می‌نهد. رابطة میان هنر و سیاست همچنین رابطة میان هنر و جامعه را باید در قالب فرم‌های «عدم اجماع» فهمید و نه پیغام یا موضوعی که اثر هنری انتقال می‌دهد. هنرمند از طریق کنش استتیکی می‌تواند آنچه جامعه به‌عنوان امر مشترک حس می‌کند، می‌شنود، می‌بیند، درک می‌کند و می‌فهمد را تغییر دهد و رابطه‌ای که بین یک شیء خاص و کارکرد آن در جامعه وجود داشت را ملغی کند. هنرمند می‌تواند هر چیزی را از بداهت پیشین خلاص کرده و در درون فرمی از «عدم اجماع» بر سر معنا یا کارکرد آن، قرار دهد. بنابراین هنر ازآن‌رو که پیغامی سیاسی را انتقال دهد یا واکنشی مستقیم به اتفاق‌های جامعه باشد، سیاسی نیست. بلکه سیاست هنر در برکندن نظام خاصی از محسوسات، زیر سوال بردن امر بدیهی و خلق معناها و روابط جدید میان چیزها است.

کلیدواژه‌ها