مقاله پژوهشی
کیوان حق نظری؛ علیرضا خواجه احمد عطاری؛ بهزاد برکت
چکیده
در شماری از نقاشی های عصر صفوی، شاهان و پهلوانان اسطورهای و تاریخی ایران و گاه بانویی والامقام سوار بر اسب دیده می شوند، در حالی که پیاده ای که، عیّار، شاطر، جلودار یا مهتر خوانده می شده و در زمره جوانمردان بوده، پیشاپیش سوار قرار دارد و در برخی از نمونه ها، همان پیاده را در حال مراقبت از اسب مخدومش می بینیم. بازسازی گفتمانی که شخصیت ...
بیشتر
در شماری از نقاشی های عصر صفوی، شاهان و پهلوانان اسطورهای و تاریخی ایران و گاه بانویی والامقام سوار بر اسب دیده می شوند، در حالی که پیاده ای که، عیّار، شاطر، جلودار یا مهتر خوانده می شده و در زمره جوانمردان بوده، پیشاپیش سوار قرار دارد و در برخی از نمونه ها، همان پیاده را در حال مراقبت از اسب مخدومش می بینیم. بازسازی گفتمانی که شخصیت یاد شده به آن تعلق داشته، هدف پژوهش حاضر است و پرسش اصلی ما معطوف به یافتن معانی و دلالت های ملّی، دینی و سیاسی این نگاره برای مردم عصر صفوی است. پژوهش حاضر، در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی وندایک، به توصیف و تحلیل داده های مرتبط با اصطلاح عیّار در زبان فارسی و تصویر عیّار در نقاشی های عصر صفوی می پردازد. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهند که اگر نقاشان عصر صفوی عیّاران را به تصویر کشیده اند، در عمل نیز چنین مردانی در خدمت شاهان صفوی بوده اند و ظاهرا تبرائیان تبرداری که در جریان تحولات مذهبی دوران شاه اسماعیل، در نقشی خشونت بار ظاهر شدند، همین عیّارانی بوده اند که تصویرشان را در نقاشیها میبینیم. در پاسخ به پرسش های پژوهش می توان گفت که نگاره عیّار به بافتی تعلق دارد که اندیشه های دوبنی ایران باستان، دیویسنی، مهرپرستی، مزدکی گری، خرمدینی، جوانمردی، تصوف، ملامتی گری، باطنی گری، علوم باطنی، خلیفه ستیزی، ایران گرایی، حلولی گری و تشیع غالیانه، در شکل گیری ساختار آن نقش داشته اند و قدر مسلم اینکه اهمیت عیّاران در روزگار صفوی، آنقدر بود که به رغم سکوت فردوسی در مورد این طایفه، نقاشان صفوی، نگاره عیّار را در تصویرهای شاهنامه جای دهند.
مقاله پژوهشی
طاسین کریمی عواطفی؛ کامران افشار مهاجر
چکیده
در دورۀ قاجار، نوع و شیوة روز افزون ارتباط شاهان و به دنبال آن سایر طبقات بالا دست جامعه و هنرمندان ایرانی با اروپا به همراه ورود امکانات و ابزارهای جدید ارتباطی، تأثیرات شگرفی بر نوع نگرش سفارشدهندگان و نقاشان آن دوره گذاشت. نقاشی دیواری در شهر تبریز که به سبب ولیعهدنشینی، یکی از مراکز مهم تحولات فرهنگی و هنری و دروازۀ اصلی ارتباط ...
بیشتر
در دورۀ قاجار، نوع و شیوة روز افزون ارتباط شاهان و به دنبال آن سایر طبقات بالا دست جامعه و هنرمندان ایرانی با اروپا به همراه ورود امکانات و ابزارهای جدید ارتباطی، تأثیرات شگرفی بر نوع نگرش سفارشدهندگان و نقاشان آن دوره گذاشت. نقاشی دیواری در شهر تبریز که به سبب ولیعهدنشینی، یکی از مراکز مهم تحولات فرهنگی و هنری و دروازۀ اصلی ارتباط ایران با غرب به شمار میآمد، علاوه بر عمارات حکومتی به شکل گستردهای در خانههای اشراف و ثروتمندان نیز مرسوم شد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ ماهیت، توصیفی- تحلیلی با رویکرد کیفی و شیوۀ جمعآوری اطلاعات، میدانی و کتابخانهای است. حوزۀ مطالعاتی این پژوهش، تعداد 368 دیوارنگاره و مجموعه نقوش دیواری در 11 باب خانۀ قاجاریِ شناسایی شده در تبریز است. در بررسی این نمونهها که تا حد زیادی متأثر از فرهنگهای غیر بومی بوده است پرسش اصلی این است که مراودات فرهنگی با غرب چه تأثیری بر نقاشیهای دیواری خانههای قاجاری تبریز داشته است و در این راستا چه پیامی به ناظر منتقل می شود؟ بررسی ویژگیهای بصری و دلالتهای موضوعی این نقاشیهای دیواری، نشان میدهد که نمودهای فرهنگ و هنر غرب در 70 درصد دیوارنگارهها، مشاهده میشود. موضوع بیشتر این دیوارنگاهها طبیعت-ابنیه است. وجود تصاویری از زنان با لباسهای اروپایی، مناظر و معماری اروپایی، ابزار و ادوات صنعتی نوظهور و نیز دیوارنگارههایی با موضوع طبیعت بیجان و فرشته، به وضوح امکان دسترسی و تأثیرپذیری از دستاوردهای هنر غرب را نشان میدهد که اشارۀ ضمنی به مطلع بودن و بهروز بودن سفارشدهندگان و یا نقاشان دارند.
مقاله پژوهشی
هنرهای تجسمی و کاربردی
ناهید تقی نژاد؛ سمانه کاکاوند؛ محمدرضا خیرالهی
چکیده
مطالعه شاخصهها و ویژگیهای مشترک طرحهای قالی باغی به منظور درک شباهتهای طرح، مسئله پژوهش پیشرو است. قاعده همانندی در قالی باغی نشان از تکرار مضامین قدیمی در نمونههای جدید دارد. شناخت عناصر بصری مشترک در حاشیه قالیهای باغی هدف مقاله است. نمونههای قالی باغی از قرن دهم تا سیزدهم باقی مانده است. الگوی هنری حاکم در هر دوره تاریخی ...
بیشتر
مطالعه شاخصهها و ویژگیهای مشترک طرحهای قالی باغی به منظور درک شباهتهای طرح، مسئله پژوهش پیشرو است. قاعده همانندی در قالی باغی نشان از تکرار مضامین قدیمی در نمونههای جدید دارد. شناخت عناصر بصری مشترک در حاشیه قالیهای باغی هدف مقاله است. نمونههای قالی باغی از قرن دهم تا سیزدهم باقی مانده است. الگوی هنری حاکم در هر دوره تاریخی ساختار و نقشمایههای قالی باغی را متأثر کرده است. اما مواردی موجب میشود تا بتوان تمامی نمونهها را در یک طبقه به نام طرح «چهارباغ» یا «باغی» گنجاند. در همین راستا در اکثر نمونههای موجود از قالیهای باغی از لحاظ ساختاری و نقشمایهای اشتراکاتی وجود دارد. که بررسی این اشتراکات در شناخت و دستهبندی آنها می تواند ما را یاری دهد. بنابراین پژوهش حاضر بدنبال پاسخگویی به سوالات؛ عناصر بصری مشترک در حاشیه قالیهای باغی چگونه قابل مطالعه و تحلیل است؟ الگوی مشترک در طراحی و نقشپردازی حاشیه قالیهای باغی و قرار گرفتن آن در رسته طرح باغی کدام است؟ در این مقاله سعی شده با مطالعه 20 نمونه از تصاویر قالی باغی موجود در موزهها، طرح و نقش حاشیهها بررسی شود و همانندی طرح و نقطه ثقل آن کشف گردد. نوشتارحاضر نوعی پژوهش کیفی بوده و در دسته تحقیقات توصیفی-تحلیلی قرار میگیرد. اطلاعات به صورت اسنادی گردآوری شده و شیوه مطالعه و تجزیه و تحلیل برگرفته از اصطلاح قاعده همانندی در روش آیکونوگرافی پانوفسکی است. انتخاب نمونه ها غیرتصادفی بوده و در این راستا تنوع طرح ونقش، مؤلفهای مهم برای گزینش بوده است. نتیجه تحقیق حاکی از شباهتهای ساختاری در طرح حاشیه قالیهای باغی و وجود همانندی در هر 20 نمونه انتخابی است. قالی باغی در زمان رواج و رونق، علیرغم تنوع طرح در ادوار گوناگون همواره هماهنگی با سایر نمونهها را داشته است.
مقاله پژوهشی
هنرهای تجسمی و کاربردی
ریحانه تقی یاری؛ حسین اردلانی؛ ابوالفضل داوودی رکن آبادی
چکیده
بودریار، در مقام فیلسوف-عکاس، عکاسی را دارای شگفتی فراوان میداند، زیرا دنیا در درون تصویر عکاسی غیب میشود و عکس، بهجای نشان دادن واقعیت، غیاب آن را ترسیم میکند. بواسطهی این غیاب و فقدان ابژکتیویتهی جهان، عکاسی دارای رابطهی دوسویه، بین ابژه و سوژه میباشد. تحلیل این جابجایی ابژه و سوژه در عکاسی، از دغدغه های بودریار است ...
بیشتر
بودریار، در مقام فیلسوف-عکاس، عکاسی را دارای شگفتی فراوان میداند، زیرا دنیا در درون تصویر عکاسی غیب میشود و عکس، بهجای نشان دادن واقعیت، غیاب آن را ترسیم میکند. بواسطهی این غیاب و فقدان ابژکتیویتهی جهان، عکاسی دارای رابطهی دوسویه، بین ابژه و سوژه میباشد. تحلیل این جابجایی ابژه و سوژه در عکاسی، از دغدغه های بودریار است که از نظر تئوری بسیار به آن پرداخته است. از آنجا که دیدگاههای فلسفی بودریار در آثار عکاسی وی مشهود است و عکس-هایش پیوندی مستقیم با آرا فلسفیاش دارد، موضوع بسیاری از عکس های او نمایش غیاب ابژه است. به گمان وی هدف عکاسی، بههم پیوستن سوژه و ابژه و یکی شدن عکاس با موضوع نمایش داده شده در عکس میباشد. این پژوهش به تبیین تئوریک نظریه حادواقعیت و سپس تشریح شواهد تجربی در مجموعه عکس"پارادوکس نهایی" بودریار میپردازد، تا به این سوالات پاسخ دهد که چگونه در عکاسی، جابجایی ابژه و سوژه رخ میدهد و این جابجایی، چگونه عکس را دارای شگفتی میکند؟ با شیوهی توصیفی – تحلیلی و روش گردآوری مطالب بصورت منابع معتبرکتابخانهای منجمله مقالات و کتب، به بررسی جزییات عکسهای موردنظر پرداخته میشود و سپس روند تئوریک جایگزینی ابژه و سوژه در عکاسی از منظر بودریار را، شرح میدهد. هدف اصلی این پژوهش، خوانش نظریه حادواقعیت و تحلیل چگونگی جایگزینی سوژه و ابژه در عکاسی، از منظر بودریار میباشد. نتایج حاصله از این پژوهش نشان میدهد که تمرکز اصلی بودریار، بعنوان خالق عکسهای موردنظر، ثبت همین جایگزینی در عکس، بمنظور ثبت دنیایی است که به اعتقاد او، در برابر حقیقت، در حال اضمحلال است و اصولا عکاسی، از دید بودریار، آن زمان دارای توانایی عجیبی از نمایش میشود که بتواند از قید زیباییشناسی رایج رها شود و بیننده را وادار به نگریستن به دنیا با شیوهی جدید کند.
مقاله پژوهشی
هنرهای تجسمی و کاربردی
کیوان شمشیربیگی
چکیده
خوانش روایت صحنه شکار گراز در سنگنگاره تاقبستان به عنوان اولین مستند- انیمیشنِ کوتاه سنگی، از منظر زیباییشناسی روایتی نلسون گودمنچکیده:آثار مصوّر همچون آثار زبانی از قابلیّتهای روایتپردازی برخودار هستند. تصاویر با بهرهگیری از عناصر و ابزارها و فنون دیداری خاص همچون رنگ، خطوط، اشکال، ژرفنمایی و غیره، شیوهای متفاوت را برای ...
بیشتر
خوانش روایت صحنه شکار گراز در سنگنگاره تاقبستان به عنوان اولین مستند- انیمیشنِ کوتاه سنگی، از منظر زیباییشناسی روایتی نلسون گودمنچکیده:آثار مصوّر همچون آثار زبانی از قابلیّتهای روایتپردازی برخودار هستند. تصاویر با بهرهگیری از عناصر و ابزارها و فنون دیداری خاص همچون رنگ، خطوط، اشکال، ژرفنمایی و غیره، شیوهای متفاوت را برای روایتپردازی بکار میگیرند. نلسون گودمن از جمله فیلسوفانی است که آراء وی در زیباییشناسی به بسط مطالعات روایتشناسی انجامیده و در بررسی و تحلیل روایتهای تصویری، بستری مناسب برای شناسایی ویژگیهای ساختاری آثار مصوّر ارائه میکند. گودمن با مطالعه رابطه میان «ترتیب وقوع» و «ترتیب روایت کردن» رویدادها، روایتهای مصور را به چهار دسته عمده تقسیم می کند. علاوه بر این، گودمن در زیباییشناسی خود مدّعی است که دو ترتیب یاد شده لزوماً ساختاری روایتمحور را بوجود نمیآورند، چرا که گاهی در عوض خلق یک روایت، «توصیف»، «مطالعه»، یا «سمفونی» ظهور میکند. در پژوهش حاضر، نظریه زیباییشناسی گودمن در خوانش سنگنگاره تاقبستان مورد استفاده قرارگرفته است. بررسی چگونگی روایتپردازی در این اثر مصور بسیار کهن نه تنها شیوهای نوین در تحلیل این نوع آثار محسوب میشود بلکه عوامل پیشبرنده و بازدارنده روایت در این تصویر را به شیوهای نو مورد کنکاش قرار میدهد. یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که پرداخت روایت شکار پادشاه در این صحنه به گونهای است که مفاهیم و معانی مورد نظر دیگری را نیز به تصویر میکشد. علاوه براین، استفاده از نظریه گودمن در زیباییشناسی نقشبرجسته شکار گراز بر آگاهی عمیق و پیچیدگی شیوههای روایتپردازی بکار گرفته شده توسط خالق این اثر تاکید میکند. حجار از چیدمان عناصر در خلق اثر خود به گونهای بهره میگیرد تا ضمن خلق مفاهیم و پویایی مورد نظر، پیچیدگیهای روایی و شکستهای زمانی را به شکلی بسیار هنرمندانه موجب شود.
مقاله پژوهشی
هنرهای تجسمی و کاربردی
مرضیه اله دادی؛ مریم حبیبی؛ مریم خلیلی؛ محسن صفار دزفولی؛ بهاره نجاتی
چکیده
خلاقیت، مهارتی است که قابل بررسی، سنجش، استفاده و آموزش است. بنابراین، سنجش کارایی هر محتوای آموزشی در طراحی و ارایه نتایج تجربه های آموزش، می تواند در بهبود و کیفیت آموزش تاثیر گذار باشد. در این پژوهش، آموزش مبتنی بر شاخص های خلاقیت (سیالی، بسط، اصالت و انعطاف پذیری) در دروس طراحی صنعتی مورد توجه است. به همین منظور، ضمن اشاره به مفهوم ...
بیشتر
خلاقیت، مهارتی است که قابل بررسی، سنجش، استفاده و آموزش است. بنابراین، سنجش کارایی هر محتوای آموزشی در طراحی و ارایه نتایج تجربه های آموزش، می تواند در بهبود و کیفیت آموزش تاثیر گذار باشد. در این پژوهش، آموزش مبتنی بر شاخص های خلاقیت (سیالی، بسط، اصالت و انعطاف پذیری) در دروس طراحی صنعتی مورد توجه است. به همین منظور، ضمن اشاره به مفهوم آموزش طراحی با رویکردی تحلیلی، به ارایه برخی الگوهای آموزشی در این زمینه و روش های آموزش خلاق پرداخته شده است. همچنین تجربه آموزش با هدف تعیین اثر بخشی تدریس در قالب فرایند آموزش خلاق بر خلاقیت دانشجویان در حل مسئله طراحی انجام شده است. این پژوهش، از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، یک تحقیق نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری20 دانشجوی سال سوم مقطع کارشناسی رشته طراحی صنعتی دانشگاه الزهرا تهران در سال تحصیلی 1399-1400 است که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به دو گروه 10 نفری آزمایش و کنترل تقسیم شدند. ابزارهای سنجش، آزمون سنجش خلاقیت عابدی و پرسش نامه فرم الف تورنس است. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از میانگین، انحراف استاندارد و وارایانس به عنوان شاخص های آماری توصیفی و از آزمون تی مستقل در آمار استنباطی استفاده شد. نتایج تحلیل نشان داد بین دانشجویان گروهی که با روش فرایند تفکر خلاقیت، آموزش دیده بودند و گروه کنترل که فاقد این فرایند آموزش بوده اند؛ از نظر میزان خلاقیت تفاوت معناداری وجود دارد و روش آموزش فرایند تفکر خلاق موجب افزایش خلاقیت در دانشجویان می شود.