حاتم شیرنژادی؛ صمد نجارپورجباری؛ جلیل جوکار
چکیده
منبر بهعنوان یکی از وسایل کاربردی، معنوی و زیباشناسانه، همواره در دوران اسلامی همچون دوره صفوی از جایگاه ویژهای برخوردار بوده تا جایی که یکی از شاهکارهای هنر اسلامی، تزئینات ماهرانه منابر است. دراینبین علاوه بر منابر موجود در مساجد، در نگارگری این دوره نیز منبر به نحو بارزی نقش شده است که شاید بتوان آن را وابسته به انعکاس واقعیات ...
بیشتر
منبر بهعنوان یکی از وسایل کاربردی، معنوی و زیباشناسانه، همواره در دوران اسلامی همچون دوره صفوی از جایگاه ویژهای برخوردار بوده تا جایی که یکی از شاهکارهای هنر اسلامی، تزئینات ماهرانه منابر است. دراینبین علاوه بر منابر موجود در مساجد، در نگارگری این دوره نیز منبر به نحو بارزی نقش شده است که شاید بتوان آن را وابسته به انعکاس واقعیات عینی در این هنر قلمداد کرد. لذا هدف از پژوهش حاضر شناخت و تطبیق ویژگیهای فرمی منابر دوره صفویه در دو حوزه نگارگری و منابر تاریخی مساجد اصفهان، بهعنوان یکی از شهرهای شاخص این دوره است تا از این رهگذر تأثیرپذیری منبر در نگارگری از جهان واقعی بیشتر موردتوجه قرار گیرد. سؤال اصلی عبارت است از: منبر در نگارههای دوره صفویه و در مساجد اصفهان چه ویژگیهای فرمی دارد؟ روش پژوهش توصیفی_تحلیلی و تطبیقی بوده و مطالب به شیوه کتابخانهای، اینترنتی و میدانی گردآوری شده است. روش تجزیهوتحلیل دادهها کیفی بوده و نمونهگیری نیز بهصورت هدفمند است. حاصل آنکه نگارگران به حالت و فرم کلی (فرم آشکار) منابر مساجد در مقایسه با فرم پنهان (تزئینات) بیشتر توجه کردهاند که شامل شباهتهای زیر میشوند: غلبه کاربست نقوش هندسی در بدنه منابر نگارهها و مساجد، بهکارگیری نقوش با عدد مبنای شش و هشت و زیرنقش مثلث و مربع، ارتفاع متغیر منابر در هر دو حوزه (کوتاه-متوسط-بلند) و وجود جز مشترک و پایدار «نشیمن». لیکن باید در نظر داشت که نگارگر فقط خصوصیات قابلدرک از طریق حواس را تصویر نکرده است بلکه وابسته به ویژگیهای نگارگری، همچنان میتوان آنها را متفاوت از منابر مساجد قلمداد کرد.
کامران پاک نژاد راسخی؛ ایرج داداشی؛ مرتضی بابک معین؛ امیر مازیار
چکیده
تمام آثار هنری شامل عنصر مشترک فرم هستند، از سویی تمامی اشکال و فرمهای هنری محتوای معنایی خود را از طریق رسانهها و کانالهای حسی، به شکلی تأویلپذیر به مخاطب منتقل مینمایند؛ از این نظر ساختار این عنصر قابل انطباق با ساختار سهگانه نشانه نزد پیرس یعنی بازنمون، تفسیر و موضوع بوده و همچنین فرآیند شکلگیری تجربه حسیِ فرم توام ...
بیشتر
تمام آثار هنری شامل عنصر مشترک فرم هستند، از سویی تمامی اشکال و فرمهای هنری محتوای معنایی خود را از طریق رسانهها و کانالهای حسی، به شکلی تأویلپذیر به مخاطب منتقل مینمایند؛ از این نظر ساختار این عنصر قابل انطباق با ساختار سهگانه نشانه نزد پیرس یعنی بازنمون، تفسیر و موضوع بوده و همچنین فرآیند شکلگیری تجربه حسیِ فرم توام با انگارههای تفسیری در آثار هنری نیز مطابق با مفهوم ابداکسیون پیرس قابل صورتبندی است. در مقایسه فرم زیبایی شناختی با ساختارهای زبانی نیز ویژگیهای مشترک بیانی، ویژگی مفصلبندی مضاعف و اطلاعاتپایگی میان دو حوزه زبان و هنر قابل مشاهده است.فرم در آثار هنری از نوع رمزگان متنی و ادراکی بوده و نیز در چهارچوب طرحوارههای تنشی فونتانی قابل تحلیل میباشد. به این ترتیب الگوهای چهارگانه فرآیند تنشی در فرآیند ادراک زیباییشناختی نیز قابل مشاهده هستند که با تحلیل این الگوها در حوزههای معماری اماکن مقدس، هنر مینیمال، معماری گالریهای هنری و کاربرد هنر موسیقی در سینما، انطباق این الگوها را بررسی نمودهایم. با تحلیل تمام ویژگیهای اشاره شده میتوان نتیجه گرفت که عنصر زیباییشناختی فرم نیز نوعی سیستم نشانهای بوده و به خوبی با روشهای پژوهش نشانهشناختی کلاسیک و نوین، قابل تحلیل میباشد.
میترا شاطری؛ پرستو قاسمی
چکیده
در دوره قاجار، باوجود کاربردیتر بودن سلاحهای گرم، سلاحهای رزمی گذشته کمتر تولید میشدند. شمشیر، یکی از کارآمدترین سلاحهای سرد در دوران تاریخی و اسلامی به شمار میآید که با داشتن فرمهای متنوع و تزئین با نقوش و فنون مختلف، در جنگها و میهمانیهای رسمی مورداستفاده قرار میگرفت. هدف این مقاله، معرفی و طبقهبندی ...
بیشتر
در دوره قاجار، باوجود کاربردیتر بودن سلاحهای گرم، سلاحهای رزمی گذشته کمتر تولید میشدند. شمشیر، یکی از کارآمدترین سلاحهای سرد در دوران تاریخی و اسلامی به شمار میآید که با داشتن فرمهای متنوع و تزئین با نقوش و فنون مختلف، در جنگها و میهمانیهای رسمی مورداستفاده قرار میگرفت. هدف این مقاله، معرفی و طبقهبندی شمشیرهای دوره قاجار و متعاقباً بررسی نقوش، مضامین و فنون تزئینی آنها و نیز بررسی وجوه تمایز شمشیرهای جنگی و تشریفاتی با استفاده از نقاشیها و عکسهای این دوره در بررسیهای تطبیقی است. این پژوهش با رویکرد تاریخی-توصیفی-تطبیقی از روشهای کتابخانهای و میدانی بهره گرفته است. بر مبنای یافتههای حاصل از پژوهش بر 50 نمونه شاخص از شمشیرهای این دوره، تیغۀ شمشیرها ازلحاظ میزان انحنا شامل تیغههای منحنی، نیمهمنحنی، مستقیم و تقریباً مستقیم با انحنای کم هستند. فرمهای کروی و مخروطی، شکل رایج بلچاقها و فرم بادامی، شکل رایج وربندها بودهاند. در تزئین شمشیرها نقوش گیاهی-هندسی، انسانی-جانوری و کتیبهای با مضامین گوناگون و اغلب با فنون طلاکوبی، قلمزنی و آبکاری صورت گرفتهاند. فنون تزئینی گرانقیمت برخی شمشیرها، کاربردشان را در مراسم رسمی و درباری بهعنوان سلاح تشریفاتی نمایان میسازند که در همین زمینه، نقاشیها و عکسهای بهجامانده میتوانند به افزایش اطلاعات کمک کنند.
چکیده
رویکرد فرمالیستی به نقد هنر از منظر نقد قوة حکم کانت از سوی منتقدان قرن بیستم مورد بررسی و ریشهیابی بسیار واقع شده است. از جمله کلمنت گرینبرگ از مهمترین نظریهپردازان قرن بیستم در جایجای نوشتههای خود کوشیده است ثابت کند که کانت نخستین مدرنیست در گسترة فلسفة هنر محسوب میشود. از اینرو گرینبرگ همزمان هم مدرنیسم و هم فرمالیسم ...
بیشتر
رویکرد فرمالیستی به نقد هنر از منظر نقد قوة حکم کانت از سوی منتقدان قرن بیستم مورد بررسی و ریشهیابی بسیار واقع شده است. از جمله کلمنت گرینبرگ از مهمترین نظریهپردازان قرن بیستم در جایجای نوشتههای خود کوشیده است ثابت کند که کانت نخستین مدرنیست در گسترة فلسفة هنر محسوب میشود. از اینرو گرینبرگ همزمان هم مدرنیسم و هم فرمالیسم در هنر را کانتمحور قلمداد میکند. در این نوشته کوشیدهایم محورهای اصلی بحث وی را با تکیه بر مؤلفههای نقد قوه حکم از جمله اهمیت چهار دقیقه واکاوی نموده و مناسبت آنها با فرم و فرمالیسم را ایضاح بخشیم. در عین حال استناد او به ایدة فرم در زیباشناسی کانت به تعبیر رودولف گاشه و بندتو کروچه تشریح گردیده است. نکتة حایز اهمیت اینکه توجه گرینبرگ به فرازهایی از نقد خرد ناب (سنجش خرد ناب) در اندیشة کانت بهمنظور روشن شدن آموزههای خودپایندگی هنروانتقاد از خود، بهعنوان مهمترین مؤلفههای مدرنیسم مورد تحلیل و بررسی واقع شده است. در این زمینه اهمیت نقد قوة حکم در تحلیل محورهای هنر قرن بیستم و شکلگیری فرمالیسم، و سرانجام رهیافتهای هنرمندان مدرنیست با توجه به اینرویکردها به روایت گرینبرگ تبیین شده است.