مقاله پژوهشی
هنرهای تجسمی و کاربردی
علیرضا سلیمانی؛ غلامعلی حاتم؛ سید سعید سید احمدی زاویه
چکیده
موضوع نوشتار حاضر، جدی گرفتن جریان عامهپسند و هنر عامه بهعنوان منبعی مهم در جنبههای ناپیدای حیات اجتماعی و تصمیمگیریهای حوزۀ سیاستِ فرهنگی در دورۀ پهلوی اول است. موضوعی که از همان آغاز در اجرای جریان عظیمِ سیاسی موسوم به نوسازی یکی از دغدغههای اصلی عاملان سیاستگذاران فرهنگی بود و در سالهای بعد، رفتهرفته به ایجاد ...
بیشتر
موضوع نوشتار حاضر، جدی گرفتن جریان عامهپسند و هنر عامه بهعنوان منبعی مهم در جنبههای ناپیدای حیات اجتماعی و تصمیمگیریهای حوزۀ سیاستِ فرهنگی در دورۀ پهلوی اول است. موضوعی که از همان آغاز در اجرای جریان عظیمِ سیاسی موسوم به نوسازی یکی از دغدغههای اصلی عاملان سیاستگذاران فرهنگی بود و در سالهای بعد، رفتهرفته به ایجاد وفاق فکری میان روشنفکران و هنرمندان با دولتمردان انجامید. این پژوهش قصد دارد تا در حوزة «مطالعات فرهنگی» و با تمرکز بر «سیاستِ هنر» به بررسی مواجهۀ فرهنگِ عامهپسند با فرهنگِ سیاسیِ آن دوره بپردازد و به این سوال پاسخ دهد که «احساسات عامه» چگونه و تا چه اندازه دستخوش خطمشی سیاستگذاران فرهنگی پهلوی اول قرار گرفته است؟ تحلیل نشانههای معنایی و مضمونی دو «کارتپستالِ شاهی»، مصداقهای آشکاری را از بحث این پژوهش به ما میدهد. این دو کارتپستال-جدای از ساختار بصری مشابه نقاشیهای قهوهخانهای(خیالینگاری) و کیفیتهای زیباییشناسانة آنها- به این دلیل انتخاب شدهاند که آمیزهای از ارزشهای فرهنگی مسلط و مخالف را به معرض نمایش گذارده و دارای مضامینی ملی- میهنیِ آمیخته با مذهباند. شیوة پژوهش کیفی و روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی است. دستاوردهای این پژوهش نشان میدهد که عاملان سیاستگذاران فرهنگی پهلوی اول، تحت لوای یک نظام متمرکز و اقتدارگرا، در جهت رسمیت بخشیدن به نظامِ قدرت، موفق به ایجاد یک سلیقۀ مشروع در عامه شده و قدرت حاکمه با استفاده از ایدۀ همگانیسازی فرهنگ یا همان ایدئولوژی «تربیتِ حسِ عامه» توانسته تا حد زیادی نظام قدرت را محبوب و معقول نشان دهد، همانگونه که تصاویر دو کارتپستال به ما میگویند.
مقاله پژوهشی
هنرهای تجسمی و کاربردی
فاطمه نصیری؛ محمدتقی آشوری؛ فتانه محمودی
چکیده
از دورة صفوی حدود شش قطعه پارچه برجای مانده است که جلوههایی از منظومة عاشقانة لیلی و مجنون را به نمایش میگذارند. با وجود اینکه این منظومه با نظامی شناخته شده و تصویرگریهای زیادی پیرو اشعار او انجام گرفته اما در زمینة صحنة دیدار دو دلداده در این پارچهها، نسبت به روایت نظامی تفاوتهایی دیده میشود؛ لذا این پژوهش با هدف تبیین ...
بیشتر
از دورة صفوی حدود شش قطعه پارچه برجای مانده است که جلوههایی از منظومة عاشقانة لیلی و مجنون را به نمایش میگذارند. با وجود اینکه این منظومه با نظامی شناخته شده و تصویرگریهای زیادی پیرو اشعار او انجام گرفته اما در زمینة صحنة دیدار دو دلداده در این پارچهها، نسبت به روایت نظامی تفاوتهایی دیده میشود؛ لذا این پژوهش با هدف تبیین صحنة دیدار لیلی و مجنون در روایت شاعران پس از نظامی به انعکاس آنها بر پارچههای دورة صفوی میپردازد و در پی پاسخگویی به این پرسش است که مرجع اصلی هنرمندان طراح پارچه در خلق و تولید این پارچهها و دلایل انتخاب این صحنهها چه بوده است؟ برای این منظور با دقت در روایت جامی و شاعران دنبالهرو او در دورة صفوی و همچنین متون عرفانی منظوم مانند حافظ که بر صحنة دیدار دو دلداده تأکید کردهاند، میتوان قرابت زیادی با نقش پارچهها پیدا نمود که این فرضیه با وجود نگارههای پیرو اشعارشان، قوت بیشتری میگیرد. بر این اساس، پژوهش حاضر با رویکردی تطبیقی و تحلیلی به بررسی اشتراکات بین نقش منسوجات با نمونة اشعار و نگارهها می-پردازد و نتیجة حاصل از آن نشان میدهد که طراحان پارچه با آشنایی کامل از روایتهای مربوطه به ویژه روایت جامی و نیز با در دست داشتن نمونههای نگارگری و بر اساس مقاصد مورد نظر حامیان صوفیِ صفوی به طراحی این پارچهها به ویژه برای پوشاک پرداختند که برای استفاده کنندگانش غالباً یک سیر معرفتی را با رویکرد همانی یافتن با شخصیتهای نقش شده بر آن به ویژه مجنون، به ارمغان میآورند.
مقاله پژوهشی
هنرهای تجسمی و کاربردی
منیره رئیسی زرگری؛ حسن بلخاری
چکیده
در این پژوهش، مقوله فرا انسان نگری در هنر معاصر، به عنوان رویکردی جدید در هنرهای هفتگانه مورد بررسی قرار گرفته و سیر تاریخی آن، به شکل خلاصه آورده شده است؛ این رویکرد، که نگاهی تازه به پدیده های پیرامونی را پیش روی ما قرارداده و تعریفی جدید از آفرینش هنری را ارائه می دهد، در تمامی هنرها مورد توجه قرار گرفته و منجر به تولید آثار هنری ...
بیشتر
در این پژوهش، مقوله فرا انسان نگری در هنر معاصر، به عنوان رویکردی جدید در هنرهای هفتگانه مورد بررسی قرار گرفته و سیر تاریخی آن، به شکل خلاصه آورده شده است؛ این رویکرد، که نگاهی تازه به پدیده های پیرامونی را پیش روی ما قرارداده و تعریفی جدید از آفرینش هنری را ارائه می دهد، در تمامی هنرها مورد توجه قرار گرفته و منجر به تولید آثار هنری ای متفاوت و متمایزی در تاریخ هنر مدرن و بعد از آن شده است. اشاره به هنر سینما در بخش پایانی مقاله هم به دلیل دارا بودن ماهیت تصویری و هم به دلیل پیوند این هنر با دیگر هنرهای تجسمی و کاربردی و هم در راستای هدف کلی پژوهش که بررسی همه هنرهای هفت گانه در قرن 21 بوده، صورت گرفته است. نظریه فرا انسان نگری در هنر به عنوان یکی از جدیدترین نظریه های پست مدرن، هستی شناختی جدیدی را پیش روی ما قرار می دهد که انسان را محور و مدار سایر موضوعات قرار نداده و برعکس، توجه به تمامی موضوعاتی دارد که در حاشیه زندگی بشر بوده و یا توجه کافی بدانها نمی شده است. توضیح و بسط این مفهوم به همراه آوردن نمونه هایی از هنرهای مختلف به ویژه سینما برای کمک به درک بهتر این گفتار، بخش های میانی و پایانی مقاله حاضر را تشکیل می دهند.در متن مقاله از واژه آتروفیسم که واژه ای در زمینه پزشکی است استفاده شده تا بیانگر جدا شدن تدریجی برخی الحاقات زمینه ای از پیکره هنر معاصر و به ویژه سینما باشد با این هدف که آن را به عنوان هنری با ویژگی های خاص خود برای مخاطب، بازشناسی کند.
مقاله پژوهشی
هنرهای تجسمی و کاربردی
سهیلا اصغری
چکیده
ناخودآگاه در خلق آثار هنری تاثیرگذار است. رویا نیز زبان ناخودآگاه بوده و در اغلب موارد دارای وجوه بصری است. در این مسیر، آثار سورئالیستها از مهمترین اسناد در بیان کارایی ناخودآگاهی است و از منظر آنها نابترین آگاهیها و ادراکات به قلمرو ناخودآگاه تعلق دارد. همچنین عکاسان سورئال تمهیداتی از قبیل فتومونتاژ را به کار گرفتهاند تا ...
بیشتر
ناخودآگاه در خلق آثار هنری تاثیرگذار است. رویا نیز زبان ناخودآگاه بوده و در اغلب موارد دارای وجوه بصری است. در این مسیر، آثار سورئالیستها از مهمترین اسناد در بیان کارایی ناخودآگاهی است و از منظر آنها نابترین آگاهیها و ادراکات به قلمرو ناخودآگاه تعلق دارد. همچنین عکاسان سورئال تمهیداتی از قبیل فتومونتاژ را به کار گرفتهاند تا به واسطه آن بر تخیل به عنوان سرچشمه بینش و تجربیاتشان تاکید نمایند. آنان با قراردادن عناصر واقعی در کنار اجزای خیالی تصاویری حیرتزا و گیجکننده خلق نمودهاند. پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادی است و تلاش دارد با مروری بر آثار تامیاینگبرگ و رنهماگریت، نمادهای مشترک میان آثار دو هنرمند را بیان نموده و به تحلیل محتوای تصاویر سوررئالیستی و چگونگی اثرگذاری ناخودآگاه، رویا و خیال بر آثارشان بپردازد، در این مسیر برای دستیابی به نتیجهی بهتر از نظریات فروید استفاده شده است. پژوهش پیشرو به شیوه مقایسهای- تطبیقی و گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع مکتوب و به روش کتابخانهای است. نتایج حاصل از پژوهش، نشانگر آن است که در آثار اینگبرگ و ماگریت اصل واقعیت با اصل اشتیاق و رویا درهم آمیختهاند و بنمایههای فکری در ابعاد وسیع گسترش یافتهاند. دو هنرمند به واسطه آدم ها و اشیاء موجود در آثارشان مسائل و دغدغههای ذهنیشان را مطرح میسازند؛ تصاویری نمادین که دنیایی حقیقی را برای مخاطب نمودار میسازد. اینگبرگ و ماگریت با نوعی سکوت دلهرهانگیز همواره ذهن مخاطب را درگیر ناخودآگاه اثر میکنند؛ ویژگی بارز آثارشان، جان دادن به بیجانهاست. آنها قصد در نهان ساختن ناخودآگاه و نمایش آن در صورتی مبدل را دارند.
مقاله پژوهشی
هنرهای تجسمی و کاربردی
محمد معین الدینی؛ سارا علی محمدی
چکیده
مرگ به عنوان یکی از مهمترین پدیدههایی که همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته از دیرباز موضوع هنر بوده است. یکی از مهمترین ادواری که هنرمندان و به ویژه عکاسان در قالب یک ژانر هنری به موضوع مرگ پرداخته اند، طی دوران ویکتوریا در انگلستان قرن نوزدهم ودر قالب ژانر «عکاسی پس از مرگ یا عکاسی مردگان» بوده است. در قالب این ژانر، عکاسی ...
بیشتر
مرگ به عنوان یکی از مهمترین پدیدههایی که همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته از دیرباز موضوع هنر بوده است. یکی از مهمترین ادواری که هنرمندان و به ویژه عکاسان در قالب یک ژانر هنری به موضوع مرگ پرداخته اند، طی دوران ویکتوریا در انگلستان قرن نوزدهم ودر قالب ژانر «عکاسی پس از مرگ یا عکاسی مردگان» بوده است. در قالب این ژانر، عکاسی از مردگان به شدت فراگیر و تبدیل به یک عرف در عزاداری های این دوران شده بود. حال مسئله اینجاست که ژانر عکاسی پس از مرگ چگونه شکل گرفت و ریشه در چه گرایشهای هنری داشت؟ بنابراین این پژوهش با روش تاریخی به واکاوی ریشه های تاریخی و فرهنگی تصویر مرگ تا پیش از فراگیر شدن ژانر عکاسی مردگان (عکاسی پس از مرگ) انگلستان میپردازد. یافتهها نشان میدهد عکاسی پس از مرگ در عصر ویکتوریا به شیوههای مختلف از هنرهای قبل از خود بهویژه نمونه نقاشیهای پس از رنسانس بهره برده است و علیرغم باورهای مسیحی حاکم بر ژانر عکاسی مردگان، ازنظر تبارشناسی نیز قدمت آن را میتوان تا نمونههای عصر باستان عقب برد. در این میان، سنت ماسکهای مرگِ فراعنهِ مصر، ماسکهای مرگ میسنی، مومیاییهای فیوم و در ادامه حتی یافته های علمی برآمده از فرنولوژی در این ژانر تأثیرگذار بودند. در نتیجه میتوان گفت ارتباط معناداری میان عکاسی از مردگان با سنت تصویری مومیاییها، ماسکهای مرگ، رقص مرگ و پرترههای عزاداری رنسانس در اروپا و پس از آن وجود دارد؛ امری که نشان میدهد باورها چگونه در قالب رسانههای هنری در طول زمان تداوم مییابند.
مقاله پژوهشی
هنرهای تجسمی و کاربردی
عاطفه محمدی؛ ساره ملکی گیساوندانی
چکیده
این پژوهش کیفی با توجه به رسالت اصلی فونتها که انتقال درست و سریع اطلاعات است و روان خوانده شدن در آنها اهمیت زیادی دارد، با این سوال که طراحان و کاربران فونت مانند ناشران، فونت روان خوان را چطور تعریف میکنند، به بررسی اصول روانخوانی در فونتهای فارسی پرداخته است. روش پژوهش کیفی و ماهیت اکتشافی- بنیادی دارد که برای ارائه نظریه ...
بیشتر
این پژوهش کیفی با توجه به رسالت اصلی فونتها که انتقال درست و سریع اطلاعات است و روان خوانده شدن در آنها اهمیت زیادی دارد، با این سوال که طراحان و کاربران فونت مانند ناشران، فونت روان خوان را چطور تعریف میکنند، به بررسی اصول روانخوانی در فونتهای فارسی پرداخته است. روش پژوهش کیفی و ماهیت اکتشافی- بنیادی دارد که برای ارائه نظریه نهایی خود از نظریه بنیادی نسخه سیستماتیک استفاده کردهاست. اطلاعات لازم از طریق مراجعه به منابع کتابخانهای و اسناد دیجیتال و نیز مصاحبه با افراد متخصص انجام شده و نمونهگیری در آن هدفمند است. مهمترین ابزار مصاحبه از نوع مصاحبههای عمیق و نیمه ساختارمند بوده است. مصاحبه شوندگان از میان طراحانی بودند که اخیراً فونتهای آنها، مورد استفاده ناشران قرار گرفته است و نیز ناشران و ویراستارانی که شناخت کافی از تنوع فونتها و اهمیت آنها در تعامل با مخاطب داشتند. مصاحبهها تابدانجا ادامه پیدا کرد که دیگر داده جدیدی یافت نشد و دادهها به تکرار رسیدند بنابراین اشباع نظری اتفاق افتاد. در نهایت، دادهها کدگذاری و تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان میدهد روان خوانی وابسته بر سه عامل است: عادت چشم مخاطب، اصول خوشنویسی فارسی شامل: اصول، نسبت، کرسی و ترکیب و عملکرد فنی فونت در نرم افزار. در واقع اصول روانخوانی در خوشنویسی فارسی همچنان در روانخوانی فونتهای فارسی موثر هستند. همچنین این اصول عادت چشم مخاطب را فارسی زبان را می سازند. همچینین ناشران عواملی چون فاصله میان حروف و کلمات، تناسبات کرسیها و اندازه و فرم حروف را نیز از عوامل موثر بر روانخوانی میدانند.